کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واریس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
واریس
/vāris/
معنی
ورم و برجستگی سیاهرگ یا عروق لنفاوی بهخصوص در پاها.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
واریس
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) تورم رگ ها بویژه در پا.
-
واریس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: varice] (پزشکی) vāris ورم و برجستگی سیاهرگ یا عروق لنفاوی بهخصوص در پاها.
-
واژههای مشابه
-
واریس (ورم رگ پا)
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: vâriz طاری: vâris طامه ای: vâris طرقی: vâris کشه ای: vâris نطنزی: vâris
-
جستوجو در متن
-
varicose
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واریس، مبتلا به واریس، متسع
-
varicosity
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واریس
-
varices
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واریس ها
-
varisse
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واریس
-
پاغر
فرهنگ فارسی معین
(غُ) (اِمر.) واریس ، ورم پا.
-
داالفیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (پزشکی) dā'olfil مرضی که در پای انسان پیدا میشود و رگهای ساق پا ورم میکند و پای آدمی مانند پای فیل بزرگ و متورم میگردد؛ واریس؛ پاغر؛ پاغره. Δ این عارضه در سایر اعضای بدن مانند پستان زنان و بیضۀ مردان نیز بروز میکند.
-
پیلپا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پیلپای› [قدیمی] pilpā ۱. دارای پایی مانند پای فیل؛ پایپیل.۲. (پزشکی) مرضی که باعث متورم شدن پای انسان میشود؛ پاغر؛ داءالفیل؛ واریس.۳. نوعی سلاح شبیه گرز.۴. نوعی قدح شرابخوری؛ ساغر بزرگ: ◻︎ چو در «پیلپایی» قدح میکنم / به یک پیلپا پیل را پی ...
-
دوالی
لغتنامه دهخدا
دوالی . [ دَ ] (ع اِ) (اصطلاح پزشکی ) علتی و مرضی است . (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ). مرضی که بیشتر پیکان و پیاده روان و کسانی را که بیشتر به پای ایستند افتد. (از ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). مرضی که در آن وریدهای ساق و قدم فراخ گردد. واریس . (از یادداشت م...