کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واریز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
واریز
/vāriz/
معنی
۱. = 〈 واریز کردن
۲. خراب شدن؛ خرابی.
〈 واریز کردن: (مصدر متعدی)
۱. ریختن مقداری پول به یک حساب مشخص.
۲. (مصدر لازم) فرو ریختن چیزی مثل گچ یا کاهگل از سقف یا دیوار؛ خراب شدن: دیوار اتاق واریز کرده بود.
فرهنگ فارسی عمید
فعل
بن گذشته: واریز کرد
بن حال: واریز کن
دیکشنری
liquidation
-
جستوجوی دقیق
-
واریز
لغتنامه دهخدا
واریز. (اِمص مرکب ) عمل واریختن . رجوع به واریختن شود. انهدام . ریختن قسمتی از بنا یا چاه و قنات و نظایر آن . || تفریغ حساب . تسویه حساب .
-
واریز
فرهنگ فارسی معین
1 - (اِمص .) عمل ریزش یا ریختن . 2 - ریختن پول به حساب .
-
واریز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) vāriz ۱. = 〈 واریز کردن۲. خراب شدن؛ خرابی.〈 واریز کردن: (مصدر متعدی)۱. ریختن مقداری پول به یک حساب مشخص.۲. (مصدر لازم) فرو ریختن چیزی مثل گچ یا کاهگل از سقف یا دیوار؛ خراب شدن: دیوار اتاق واریز کرده بود.
-
واریز
دیکشنری فارسی به عربی
مستوطنة , مقعد
-
واژههای مشابه
-
واریز کردن
لغتنامه دهخدا
واریز کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) منهدم شدن . ریختن قسمتی از بنا در چاه و یا قنات و بنا و نظایر آن . || رسیدگی کردن به حسابها. تفریغ حساب کردن . تسویه حساب کردن .
-
واریز نشده
دیکشنری فارسی به عربی
بروز
-
واریز حساب
دیکشنری فارسی به عربی
تصفية
-
تبرءه واریز
دیکشنری فارسی به عربی
حکم بالبراءة
-
واریز کردن
دیکشنری فارسی به عربی
مقعد
-
واریز کردن
لهجه و گویش تهرانی
سرازیر شدن کبوتران بعد از پرواز
-
واریز کردن
لهجه و گویش تهرانی
پایین آمدن ناگهانی کبوتران
-
حساب واریز کننده
دیکشنری فارسی به عربی
مصفي
-
حساب را واریز کردن
دیکشنری فارسی به عربی
صف
-
ریز و واریز
فرهنگ گنجواژه
ریزش.