کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
واری
لغتنامه دهخدا
واری . (پسوند) همچو باشد چنانکه گویند گل واری یعنی همچو گل و نبات واری یعنی همچو نبات ، لیکن بدون ترکیب گفته نمیشود. (برهان ). وارینه . (برهان ) (آنندراج ). مانا. (ناظم الاطباء). و رجوع به وار شود.
-
واری
لغتنامه دهخدا
واری . (ع ص ) وار. آتشزنه که زود آتش دهد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بسیارپیه . فربه پیه . پیه ناک . آکنده و فربه . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). فربه . (منتهی الارب ). پیه آکنده و فربه . (از اقرب الموارد). || مسک وار...
-
واژههای مشابه
-
گستاخ واری
لغتنامه دهخدا
گستاخ واری . [ گ ُ ] (حامص مرکب ) عمل گستاخ وار : مکن با من چنین گستاخ واری که تو با خشم من طاقت نداری . (ویس و رامین ).رجوع به گستاخ وارشود.
-
گله واری
لغتنامه دهخدا
گله واری . [ گ َ ل َ / ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قلعه تل بخش جانکی گرمسیر شهرستان اهواز که در 17هزارگزی شمال باختری باغ ملک و 6هزارگزی باختر اتومبیل رو هفتگل به ایذه واقع شده است . هوای آن معتدل و دارای 80 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه تأمین می...
-
sponginess
اسفنجواری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] خاصیت مواد غذاییای که دارای بافتی متخلخل و برگشتپذیر و جاذب مایعات هستند
-
mushiness
پورهواری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] خاصیت حسی مواد غذایی با قوامی شبیه به پوره
-
flakiness
پرکواری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] خاصیت حسی مادۀ غذاییای که ذرات سازندۀ آنها پرک یا شبیه به آن است
-
creaminess
خامهواری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] خاصیت حسی بافت مادۀ غذاییای که قوامی خامهمانند دارد
-
رعیت واری
لغتنامه دهخدا
رعیت واری . [ رَ عی ی َ ] (حامص مرکب ) قانون کشت و کاری و زراعت شخصی . (ناظم الاطباء). || همانندی با رعیت .
-
کارلوی واری
لغتنامه دهخدا
کارلوی واری . [ ل ُ وی ] (اِخ ) در آلمانی «کارلسباد». شهری از چک اسلواکی (بوهم ) نزدیک «اژه » دارای 25000 سکنه . آب معدنی گرم دارد و محل بلورسازی است .
-
خانه واری
لغتنامه دهخدا
خانه واری . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) خانواری . || نوعی مواجب تیولی است . نوعی تیول است .
-
ellipsoidal coordinates
مختصات بیضیواری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] مختصاتی برای نقطه در فضا که بهوسیلۀ رویههای درجۀ دوم همکانون معین میشوند
-
جستوجو در متن
-
heritors
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مزاحمان، اری بر، واری