کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وارون هم جایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
cross-bite
وارونبَست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] نوعی بَدهمایی که در آن خط بَرهمایی دندانهای فک پایین نسبت به فک بالا قدامیتر و/ یا لُپیتر است
-
multiplicative inverse, reciprocal element
وارون ضربی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] برای عضوی از یک گروه ضربی، وارون آن عضو
-
reversed polarity, reversed magnetic field
قطبایی وارون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] ماندهقطبایی (remamnent polarity) سنگها که در خلاف جهت قطبایی کنونی میدان مغناطیسی زمین است
-
reversed tide, inverted tide
کِشَند وارون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی] فروکِشَندی که در نقطهای، دقیقاً مقابل یک کِشَند مستـقیمِ (direct tide) درحالوقوع در سوی دیگر زمین، روی میدهد
-
نعل وارون
لغتنامه دهخدا
نعل وارون . [ ن َ ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از کاری که مردم بدان پی نبرند. (انجمن آرا). وسیله ٔ فریب دادن و گمراه ساختن . نعل وارونه . رجوع به نعل وارونه شود : عشق خوش دارد مرا بهر فریب دیگران پیش پای ساده لوحان نعل وارونش منم .صائب .
-
وارون زدن
لغتنامه دهخدا
وارون زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) وارونه زدن . سرنگون کردن . زیر و بالا کردن . (ناظم الاطباء).
-
وارون کردن
لغتنامه دهخدا
وارون کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) واژگون کردن . وارونه کردن . باژگون کردن . معکوس ساختن .
-
وارون بخت
لغتنامه دهخدا
وارون بخت .[ ب َ ] (ص مرکب ) بخت برگشته . وارونه بخت : چه کند زورمند وارون بخت بازوی بخت به که بازوی سخت .سعدی .
-
وارون شدن
لغتنامه دهخدا
وارون شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) برگشتن . واژگون شدن . || دگرگون شدن . تغییر کردن : بنده ٔ ترکان شدند بار دگرنجم خراسان چو نخل وارون شد. ناصرخسرو.ز خشم تو وارون شود خصم والاز عفو تو والا شود بخت وارون .سوزنی .
-
inverse spinel
اسپینل وارون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] اسپینلی که در آن یونهای سهظرفیتی موضعهای چهاروجهی و هشتوجهی و یونهای دوظرفیتی موضعهای هشتوجهی را اشغال میکنند
-
inverted flight
پرواز وارون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] پرواز هواگَرد بهصورت وارونه
-
inverted image, reversed image
تصویر وارون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] تصویری که با گردش 180 درجهای نسبت به جسم باز نموده میشود و در نتیجۀ آن بالا به پایین و چپ به راست منتقل میشود
-
reverse bearing
سویۀ وارون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] سویۀ اندازهگیریشده با قطبنمای مغناطیسی که در جهت عکس سویۀ نقطۀ مورد نظر قرار دارد
-
reciprocal lattice
شبکۀ وارون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] شبکهای متناظر با شبکۀ اصلی، برای توصیف پراکندگی امواج در بلورها
-
back azimuth, reverse azimuth
سمت وارون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] سمتی در راستای افقی از لرزهسنج به رومرکز زمینلرزه