کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وارون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
وارون
/vārun/
معنی
۱. واژگون؛ برگشته؛ سرنگون؛ وارو.
۲. [مجاز] نحس و شوم: ◻︎ ندانم بخت را با من چه کین است / به که نالم به که زاین بخت وارون (لبیبی: شاعران بیدیوان: ۴۸۸).
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. سرنگون، معکوس، وارونه، واژگونه، واژگون
۲. برعکس، مخالف
دیکشنری
converse, conversely, counter, inverse, reverse
-
جستوجوی دقیق
-
وارون
واژگان مترادف و متضاد
۱. سرنگون، معکوس، وارونه، واژگونه، واژگون ۲. برعکس، مخالف
-
وارون
لغتنامه دهخدا
وارون . (اِخ ) وارونه . وارونا. کهن ترین و عالیمقام ترین خدای نژاد آریاست . (مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات فارسی ص 26). و رجوع به وارونه و وارونا شود.
-
وارون
لغتنامه دهخدا
وارون . (ص ) باژگونه . (برهان ) (آنندراج ). نگون . معکوس . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). عکس . قلب . (برهان ). وارن . وارونه . باژون . باژونه . واژون . واژونه . واژگون . واژگونه . باژگون . باژگونه . نگونسار. سرنگون . مقلوب . منکوس . سراگون . باشگونه . ب...
-
وارون
لغتنامه دهخدا
وارون . [ وارْ وَ ] (اِ) نارون . رجوع به نارون شود.
-
وارون
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (ص .) سرنگون ، واژگون .
-
وارون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹وارونه› [قدیمی] vārun ۱. واژگون؛ برگشته؛ سرنگون؛ وارو.۲. [مجاز] نحس و شوم: ◻︎ ندانم بخت را با من چه کین است / به که نالم به که زاین بخت وارون (لبیبی: شاعران بیدیوان: ۴۸۸).
-
واژههای مشابه
-
cross-bite
وارونبَست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] نوعی بَدهمایی که در آن خط بَرهمایی دندانهای فک پایین نسبت به فک بالا قدامیتر و/ یا لُپیتر است
-
multiplicative inverse, reciprocal element
وارون ضربی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] برای عضوی از یک گروه ضربی، وارون آن عضو
-
reversed polarity, reversed magnetic field
قطبایی وارون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] ماندهقطبایی (remamnent polarity) سنگها که در خلاف جهت قطبایی کنونی میدان مغناطیسی زمین است
-
reversed tide, inverted tide
کِشَند وارون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی] فروکِشَندی که در نقطهای، دقیقاً مقابل یک کِشَند مستـقیمِ (direct tide) درحالوقوع در سوی دیگر زمین، روی میدهد
-
نعل وارون
لغتنامه دهخدا
نعل وارون . [ ن َ ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از کاری که مردم بدان پی نبرند. (انجمن آرا). وسیله ٔ فریب دادن و گمراه ساختن . نعل وارونه . رجوع به نعل وارونه شود : عشق خوش دارد مرا بهر فریب دیگران پیش پای ساده لوحان نعل وارونش منم .صائب .
-
وارون زدن
لغتنامه دهخدا
وارون زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) وارونه زدن . سرنگون کردن . زیر و بالا کردن . (ناظم الاطباء).
-
وارون کردن
لغتنامه دهخدا
وارون کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) واژگون کردن . وارونه کردن . باژگون کردن . معکوس ساختن .
-
وارون بخت
لغتنامه دهخدا
وارون بخت .[ ب َ ] (ص مرکب ) بخت برگشته . وارونه بخت : چه کند زورمند وارون بخت بازوی بخت به که بازوی سخت .سعدی .