کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وارو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
وارو
/vāru/
معنی
۱. وارون؛ واژگون.
۲. (اسم مصدر) (ورزش) در ژیمناستیک، پشتک.
〈 وارو زدن: (مصدر لازم)
۱. (ورزش) پشتک زدن در آب، گود زورخانه، و بر روی زمین.
۲. برعکسِ کار کس دیگر کاری انجام دادن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. برعکس، پشت، سرازیر، سرنگون، عقب، وارونه
۲. آژخ، زگیل
دیکشنری
flip-flop, obverse, reverse, somersault
-
جستوجوی دقیق
-
وارو
واژگان مترادف و متضاد
۱. برعکس، پشت، سرازیر، سرنگون، عقب، وارونه ۲. آژخ، زگیل
-
وارو
لغتنامه دهخدا
وارو. (اِخ ) وارُن . شاعر و نویسنده ٔ لاتینی . رجوع به وارن شود.
-
وارو
لغتنامه دهخدا
وارو.(اِ) مقابل رو. پشت . عکس . (از یادداشتهای مؤلف ).- وارو زدن در کاری ؛ بعکس آن رفتار کردن . بخلاف آن رفتن . جهت مقابل آن برگزیدن .|| واروک . زگیل . رجوع به واروک شود.
-
وارو
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - وارون ، واژگون . 2 - پُشتک .
-
وارو
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) = واروک : زگیل .
-
وارو
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) قلمه های درخت تبریزی را گویند.
-
وارو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) vāru ۱. وارون؛ واژگون.۲. (اسم مصدر) (ورزش) در ژیمناستیک، پشتک.〈 وارو زدن: (مصدر لازم)۱. (ورزش) پشتک زدن در آب، گود زورخانه، و بر روی زمین.۲. برعکسِ کار کس دیگر کاری انجام دادن.
-
وارو
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: vârina طاری: paštodüm طامه ای: paštodim طرقی: vârina کشه ای: vârina نطنزی: paštodum
-
وارو
واژهنامه آزاد
(به فتح ر و سکون و) (فارسی هراتی، افغانستان) قرض را با وجه یا جیز دیگری مبادله کردن:«من مرد کار خود را به قرضی که از شما دا رم، وارو می کنم.»
-
واژههای مشابه
-
وارو ،پشتک و وارو
لهجه و گویش تهرانی
برعکس،برعکس پریدن
-
wingover
بالوارو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] نوعی جولان هوایی که در آن هواگَرد همزمان با فراخیز گردش نیز میکند
-
پشتک وارو
فرهنگ فارسی معین
(پُ تَ) (اِمر.) قسمی معلق ، پریدن کسی که پشت به آب ایستاده و معلق زند و بر آب فرود آید.
-
وارو زدن
فرهنگ فارسی معین
(زَ دَ) (مص ل .) 1 - پُشتک زدن . 2 - واکنش نشان دادن .
-
رو وارو
لغتنامه دهخدا
رو وارو. (اِ مرکب ) از قبیل تقابل است . مواجهه . تصاریف : دنیا یا روزگار هزار رو وارو دارد. (یادداشت مؤلف ).