کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وارندیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وارندیدن
لغتنامه دهخدا
وارندیدن . [ رَ دی دَ ] (مص مرکب ) رندیدن . رنده کردن . رجوع به رندیدن و رنده کردن شود.
-
جستوجو در متن
-
فارندیدن
لغتنامه دهخدا
فارندیدن . [ رَ دی دَ ] (مص مرکب ) نیک وارندیدن . رندیدن . || فارندیدن : تجریف ؛ فارندیدن سیل زمین را. (یادداشت بخط مؤلف ). || کشیدن . (آنندراج ). و رجوع به وارندیدن و رندیدن شود.