کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وارن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
وارن
/vāran/
معنی
= آرنج: ◻︎ زمانی دست کرده جفتِ رخسار / زمانی جفتِ زانو کرده وارن (آغاجی: شاعران بیدیوان: ۱۹۵).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
وارن
لغتنامه دهخدا
وارن . [ رَ / رِ ] (اِ) آرنج را گویند که بندگاه ساعد و بازوست و به عربی مرفق خوانند. (برهان ). آرنج باشد. (جهانگیری ). وارنج . (ناظم الاطباء). بند میان پیش دست و بازو. (صحاح الفرس ) : زمانی دست کرده جفت رخسارزمانی جفت زانو کرده وارن . آغاجی (از صحاح ...
-
وارن
لغتنامه دهخدا
وارن . [ رِ ] (اِخ ) هوارد کروسبی . روانشناس معاصر امریکایی ، استاد دانشگاه پرینستن متولد در 1867 م . و متوفی در 1934. (وبستر).
-
وارن
لغتنامه دهخدا
وارن . [ رُ ] (اِخ ) ترنتیوس کنسول روم در قرن سوم ق . م . و همکار پل امیل بود. وی به سال 216ق . م . با آنیبال سردار کارتاژی در کان نبرد کرد و در آن کارزار شکست خورد.
-
وارن
لغتنامه دهخدا
وارن . [ رُ ] (ص ) مخفف وارون که باژگونه باشد و به عربی عکس گویند. (برهان ). وارون . باژگونه . زیر و زبر. (ناظم الاطباء). || نحس و شوم و باژگونه . (از یادداشت مؤلف ).
-
وارن
لغتنامه دهخدا
وارن . [ رُ] (اِخ ) شاعر و نویسنده ٔلاتینی (27 - 116 ق . م .) متولد ردت . وی بسبب داشتن اطلاعات جامع و وسیع بزرگترین دانشمند عصر خویش بود. از آثار مهم او بجز سه کتاب درباره ٔ اقتصاد روستایی چیزی در دست نمانده است .
-
وارن
فرهنگ فارسی معین
(رَ یا ر ) (اِ.) آرنج ، مرفق .
-
وارن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] vāran = آرنج: ◻︎ زمانی دست کرده جفتِ رخسار / زمانی جفتِ زانو کرده وارن (آغاجی: شاعران بیدیوان: ۱۹۵).
-
جستوجو در متن
-
warren
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وارن
-
وارو
لغتنامه دهخدا
وارو. (اِخ ) وارُن . شاعر و نویسنده ٔ لاتینی . رجوع به وارن شود.
-
Warren Harding
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وارن هاردینگ
-
varan
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وارن، سوسمار
-
Warren E. Burger
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وارن ای. برگر
-
Earl Warren
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ارل وارن
-
rabbit warren
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرگوش وارن