کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وارفته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
وارفته
/vārafte/
معنی
۱. سست و بیحال.
۲. جدا شده و متلاشی.
۳. تنبل؛ شُل.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بیحال، سست، شل
۲. حیرتزده، متعجب، هاجوواج
۳. له، متلاشی
دیکشنری
lackadaisical, languid, mushy
-
جستوجوی دقیق
-
وارفته
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیحال، سست، شل ۲. حیرتزده، متعجب، هاجوواج ۳. له، متلاشی
-
وارفته
لغتنامه دهخدا
وارفته . [ رَ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) مضمحل . || متلاشی شده . (ناظم الاطباء). || در تداول زنان سست و بی نیروی کار و بی فکرو جز آن : خاله وارفته . (از یادداشتهای مؤلف ). شل وول . بی دست و پا. بی سر و زبان . بی جربزه . و رجوع به وارفتن شود. || گداخته...
-
وارفته
فرهنگ فارسی معین
(رَ ت ِ) (ص مف .) 1 - از هم پاشیده . 2 - (عا.) تنبل ، بی حال . 3 - متحیر، گیج ، تعجب کرده .
-
وارفته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه، مجاز] vārafte ۱. سست و بیحال.۲. جدا شده و متلاشی.۳. تنبل؛ شُل.
-
واژههای مشابه
-
molten globule
گویچۀ وارفته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-پروتگانشناسی] دستهای از مولکولها که ازنظر ساختاری به هم وابستهاند و بهسرعت به یکدیگر تبدیل میشوند و بهکُندی به یک ساختار فضایی منحصربهفرد بدل میشوند
-
ویر و وارفته
لهجه و گویش تهرانی
بیحال
-
شُل و وارفته
فرهنگ گنجواژه
شل.
-
شُل و وارفته
فرهنگ گنجواژه
ضعیف.
-
جستوجو در متن
-
خورشت آلو/آلو اسفناج
لهجه و گویش تهرانی
آدم وارفته
-
شِفته و شوفته
فرهنگ گنجواژه
پلوی وارفته.
-
شِفته و کوفته
فرهنگ گنجواژه
پلوی وارفته.
-
شُل و شیت
لهجه و گویش تهرانی
وارفته و بی حال
-
ماما(ن)خمیره
لهجه و گویش تهرانی
زن چاق و وارفته