کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وادیج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
وادیج
/vādij/
معنی
۱. چوببستی که تاک انگور را روی آن میخوابانند؛ آونگ یا جایی که انگور را از آن آویزان میکنند: ◻︎ همه وادیج پرانگور و همه جای عصیر / رنج ورزید کنون بربخورد برزگرا (شاکر: شاعران بیدیوان: ۴۵ حاشیه).
۲. شاخۀ تاک.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
trellis
-
جستوجوی دقیق
-
وادیج
لغتنامه دهخدا
وادیج . (اِ) چفت و چوب بندی که تاک انگور را بر بالای آن اندازند. (برهان ). واکیج . چفته . چفته بندی . داربست . چفته و داربست که عرب آن را عریش گوید. (از منتهی الارب ). چفته و چوب بندی که تاک انگور بر بالای آن اندازند. (ناظم الاطباء). چفتی باشد که انگ...
-
وادیج
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) چوب بَستی که تاک انگور را روی آن می خوابانند.
-
وادیج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹واذیج، وازنج، واونج، وایج، واپیچ› [قدیمی] vādij ۱. چوببستی که تاک انگور را روی آن میخوابانند؛ آونگ یا جایی که انگور را از آن آویزان میکنند: ◻︎ همه وادیج پرانگور و همه جای عصیر / رنج ورزید کنون بربخورد برزگرا (شاکر: شاعران بیدیوان: ۴۵ حاشیه...
-
جستوجو در متن
-
واذیج
لغتنامه دهخدا
واذیج . (اِ) وادیج . رجوع به وادیج شود.
-
وایج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] vāyej = وادیج
-
واریج
لغتنامه دهخدا
واریج . (اِ) آنجای از شاخه ٔ رز که خوشه ٔ انگور از آن بیرون آید. (ناظم الاطباء) (شعوری ). وادیج . و رجوع به وادیج و واذیج شود.
-
وادیخ
لغتنامه دهخدا
وادیخ . (اِ) وادخ و آن جایی از درخت تاک است که خوشه ٔ انگور از آن میروید. (ناظم الاطباء). و رجوع به وادخ و وادیج شود.
-
اعتراش
لغتنامه دهخدا
اعتراش . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) برشدن تاک بر وادیج . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).(آنندراج ). بر چفته شدن انگور. (تاج المصادر بیهقی ). برشدن انگور بر چوب بندی که تاک بر بالای آن اندازند. (از متن اللغة). || عریش ساختن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (...
-
دجران
لغتنامه دهخدا
دجران . [ دِ ] (ع اِ) چوب منصوب وادیج . (آنندراج ). الخشب المنصوب فی الارض للتعریش . (منتهی الارب ). داربست چفته بندی .
-
دعام
لغتنامه دهخدا
دعام . [ دِ ] (ع اِ) ستون خانه . || چوبی که بر آن وادیج انگور و مانند آن نهند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، دَعائم . (منتهی الارب ).
-
ممرح
لغتنامه دهخدا
ممرح . [ م ُ م َرْ رِ ] (ع ص ) کرم ممرح ؛ درخت رز برومند یا وادیج بسته . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
-
معروشات
لغتنامه دهخدا
معروشات . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ معروشة. (ناظم الاطباء). رجوع به معروشة شود. || کروم معروشات ؛ درختهای رز وادیج بسته . (ناظم الاطباء).
-
امزاح
لغتنامه دهخدا
امزاح . [ اِ ] (ع مص ) وادیج ساختن انگور را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). چوب بست ساختن برای مو. (از اقرب الموارد).
-
دعمة
لغتنامه دهخدا
دعمة. [دِ م َ ] (ع اِ) ستون خانه . || چوبی که برآن وادیج انگور و مانند آن نهند. دِعام . ج ، دِعَم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و رجوع به دعام شود.