کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
واده
معنی
(دِ) (دِ یا دَ) 1 - (اِ.) اصل ، بنا، شالوده . 2 - (پس .) به صورت پسوند آید به معنی فوق : خانواده ، کواده .
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
۱. اصل، مبنا
۲. پایه، پی، شالوده
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
واده
واژگان مترادف و متضاد
۱. اصل، مبنا ۲. پایه، پی، شالوده
-
واده
لغتنامه دهخدا
واده . [ دَ / دِ ] (اِ) اصل و بنا و ماده ٔ هر چیز باشد. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || خروشیدن از خودستایی . (برهان ) (آنندراج ). خروش در خودستایی . (ناظم الاطباء).
-
واده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (دِ یا دَ) 1 - (اِ.) اصل ، بنا، شالوده . 2 - (پس .) به صورت پسوند آید به معنی فوق : خانواده ، کواده .
-
واژههای مشابه
-
خانه واده
لغتنامه دهخدا
خانه واده . [ ن َ / ن ِ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) خانواده . (ناظم الاطباء). رجوع به خانواده شود.
-
تنه واده
واژهنامه آزاد
تکیه بده
-
واژههای همآوا
-
وعده
واژگان مترادف و متضاد
۱. بشارت، مژده، نوید ۲. بشارت، مژده، نوید ۳. پیمان، عهد، قرار، قول، میثاق ۴. دعوت، میعاد ۵. موعد، مهلت ۶. بار، دفعه، مرتبه ≠ وعید
-
وعده
لغتنامه دهخدا
وعده . [ وَ دَ / دِ ](از ع ، اِ) نوید. (ناظم الاطباء). مژده : شب و روز انتظار یار میداشت امید وعده ٔ دیدار میداشت . نظامی .وعده ٔ وصل چون شود نزدیک آتش قرب تیزتر گردد. (؟). || عهد. پیمان . (ناظم الاطباء). وعده در اصل وعد است ولی آن را شعرا نیز در اشع...
-
وعده
فرهنگ فارسی معین
(وَ د ) [ ع . وعدة ] (اِ.) 1 - نوید. 2 - قول ، قرار، پیمان .3 - در فارسی به معنای دفعه ، مرتبه .
-
وعده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] va'de ۱. نوید.۲. قول؛ قرار.۳. [قدیمی] خبر خوش دربارۀ آینده؛ مژده.
-
وَعْدَهُ
فرهنگ واژگان قرآن
وعده ي او (کلمه "وعد" بدون همراهي با کلمه وعيد هم معناي وعده خير مي دهد و هم به معناي وعده شر . ولي اگر هر دو با هم در کلامي بيايند ، وعد به معناي وعده خير ، و وعيد به معناي وعده شر خواهد بود.لذا خلف وعده مقبوح و زشت است ولي خلف وعيد نشانه ي كرم و لط...
-
جستوجو در متن
-
شالوده
واژگان مترادف و متضاد
۱. اساس، بنیاد، بنیان، پایه، پی، شالده، قاعده ۲. اصل، زمینه، مبنا، واده
-
وادادن
لغتنامه دهخدا
وادادن . [ دَ ] (مص مرکب ) بازدادن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پس دادن . دوباره دادن . (ناظم الاطباء). رد کردن : آنچه خوردی واده ای مرگ سیاه از نبات و ورد و از برگ و گیاه . مولوی .خار در پا شد چنین دشوار یاب خار در دل چون بود واده جواب . مولوی .من د...