کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واحد کار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
واحد کار
لغتنامه دهخدا
واحد کار. [ ح ِ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (اصطلاح فیزیکی ) واحدی که برای سنجش کار یا انرژی به کار میرود. و واحد کار یا انرژی در دستگاه .S.T.M و .S.K.M کیلوگرم متر است و آن کاری است که یک کیلوگرم نیرو را یک متر تغییر مکان دهد. رجوع به انرژی و رجوع...
-
واژههای مشابه
-
وَاحِدُ
فرهنگ واژگان قرآن
يگانه -يكي - يك (کلمه احد صفتي است که از ماده وحدت گرفته شده ، همچنان که کلمه واحد نيز وصفي از اين ماده است ،ولي بين احد و واحد فرق است ، "احد" آن يكي است كه دومي ندارد چه در ذهن و چه در خارج از ذهن يعني عقلاً دومي براي آن متصور نيست به خلاف کلمه واح...
-
unit load
واحدِ بار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] تعدادی از بستههای مجزای بار که با استفاده از بارکف و تسمه به شکل بار واحد درآید
-
configurational unit
واحد پیکربندی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] نوعی واحد مولکولی که یک یا چند جایگاه تعریفشدۀ فضاهمپاری دارد
-
allocation unit
واحد تخصیص
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] چند بخش دیسک که در حکم یک واحد عمل میکنند
-
calendar unit
واحد تقویمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] کوچکترین واحد زمانی بهکاررفته در زمانبندی پروژه
-
repeating unit/ repeat unit, constitutional unit
واحد تکرارشونده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] کوچکترین واحد ساختاری یک زنجیرۀ بسپاری که خواص آن را تعیین میکند و در طول زنجیره تکرار میشود
-
memory unit
واحد حافظه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] یکی از بخشهای اصلی رایانه که وظیفۀ نگهداری دادهها را بر عهده دارد
-
motor unit
واحد حرکتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] واحد فعالیت حرکتی مستقلی که از یک پییاختۀ حرکتی و تارهای ماهیچهای متصل به آن تشکیل شده است
-
animal unit
واحد دامی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم دامی] معیاری برای شمارش تعداد دامهای یک کشور که در کشورهای مختلف براساس یک گاو بالغ یا یک اسب یا پنج گوسفند یا دو گوسالۀ یکساله است
-
diachronous unit
واحد درزمانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] واحد سنگی که در مناطق مختلف سن متفاوتی دارد . متـ . واحد زمانگذری time-transgressive unit
-
access unit
واحد دسترسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] متمرکزساز سیمبندی در شبکۀ داخلی حلقوی
-
sedimentation unit
واحد رسوبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] لایه یا نهشتۀ حاصل از یک دورۀ خاص رسوبگذاری
-
transcription unit, TU 1
واحد رونویسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] قطعهای از دِنا که بین محل آغازش و پایانش رونویسی با رِنابسپاراز قرار دارد