کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واحد سنگ چینه شناختی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واحد شیمیایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی شیمی] ← واحد فرایندی شیمیایی
-
zero discharge plant
واحد صفرتخلیه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] واحد یا تأسیساتی که هیچ مایع خروجی به محیطزیست وارد نمیکند
-
excavation unit
واحد کاوش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] نقطهای که برای اولینبار غالباً بهصورت تاشه یا یک مربع یا شبکه با اندازۀ استاندارد یا شاخصهای مثل یک کف اتاق کاوش میشود
-
astronomical unit
واحد نجومی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] یکی از واحدهای اندازهگیری فواصل نجومی و برابر فاصلۀ متوسط زمین از خورشید، برابر با 149/597/870 کیلومتر
-
sample unit
واحد نمونه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] واحد پایه در پژوهشهای باستانشناختی که زیرمجموعۀ قلمرو دادههاست
-
recovery unit
واحد وایابی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] پهنهای مشخص که از آن مواد باستانشناختی وایابی میشود
-
خدای واحد
فرهنگ واژههای سره
خدای یکتا
-
واحد ارتشی
لغتنامه دهخدا
واحد ارتشی . [ ح ِ دِ اَ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) واحد نظامی . دسته ای از سربازان که تحت فرماندهی رئیسی باشند. کوچکترین واحد ارتشی جوخه است بنابراین گردان ، هنگ ، واحد تانک و واحد زره پوش همه واحدهای ارتشی به شمار میروند.
-
واحد اکبر
لغتنامه دهخدا
واحد اکبر. [ ح ِ دِ اَ ب َ ] (اِخ ) از القاب خدای تعالی : بشکر بود بسی سال تا خلاصی یافت به امر خالق بیچون واحد اکبر. ناصرخسرو.رجوع به واحد و اﷲ و خدا شود.
-
واحد الکتریکی
لغتنامه دهخدا
واحد الکتریکی . [ ح ِ دِ اِ ل ِ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) واحدی که در الکتریسیته به کار میرود. واحدهای الکتریکی عبارتند از: واحد مقاومت ، واحد شدت جریان ، واحد اختلاف پتانسیل الکتریکی یا واحد نیروی محرکه الکتریکی ،واحد مقدار الکتریسته . رجوع به و...
-
واحد بالاتصال
لغتنامه دهخدا
واحد بالاتصال . [ ح ِ دِ بِل ْ اِت ْ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )واحد شخصی که به اجزاء مقداریه متشابه منقسم شود واحد بالاتصال گفته میشود. شیخ الرئیس گوید واحد بالاتصال امری است که از جهتی واحد بالفعل بود و از جهتی حاوی کثرت باشد. آخوند ملاصدرا گوید ...
-
واحد بالاجتماع
لغتنامه دهخدا
واحد بالاجتماع . [ ح ِ دِ بِل ْ اِ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) واحد بالترکیب . رجوع به واحد بالترکیب شود.
-
واحد بالترکیب
لغتنامه دهخدا
واحد بالترکیب . [ ح ِ دِ بِت ْ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عبارت از امری است که متکثر بالفعل باشدو آن را واحد بالاجتماع نیز گویند و بدیهی است که وحدت آنها همان حالت و هیئت وحدانی اجتماعی است . و به طور کلی هر امری که به جهتی از جهات وحدت داشته باشد...
-
واحد بالجنس
لغتنامه دهخدا
واحد بالجنس . [ ح ِ دِ بِل ْ ج ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) انواعی که ازیک جنس واحدند واحد بالجنس گفته میشوند زیرا مابه الاشتراک میان انواع مختلف جنس است . (از فرهنگ لغات و اصطلاحات فلسفی سجادی ). و رجوع به وحدت و واحد شود.
-
واحد بالطبع
لغتنامه دهخدا
واحد بالطبع. [ ح ِ دِ بِطْ طَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) چند امر که بین آنها پیوستگی طبیعی باشد مانند اعضای بدن انسان ، و به عبارت دیگر موجودی که بالفعل قابل قسمت باشد بطوری که اجزای آن از یکدیگر متمایز باشند ولی در عین حال عاملی موجب پیوستگی طبیعی آن...