کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واجب التعظیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واجب و لازم
فرهنگ گنجواژه
ضروری.
-
واجب و مستحب
فرهنگ گنجواژه
ضروری و غیرضروری.
-
جستوجو در متن
-
پیشپار
لغتنامه دهخدا
پیشپار. (اِ مرکب ) حلوائی که برابر مهمان واجب التعظیم نهند: الفیشفارج ، پیش پاره . رجوع به پیشپاره شود. || که قسمت قدامی وی دریده باشد. پیشپاره .
-
سلطان ابراهیم
لغتنامه دهخدا
سلطان ابراهیم . [ س ُ اِ ] (اِخ ) الامینی . والد عالیقدرش میرک جلال الدین قاسم بن میرک محمدبن مولانا ناصرالدین ابراهیم است . انتساب مولانا ابراهیم به اکابر واجب التعظیم ماوراءالنهر مثل صاحب الهدایه شیخ ظهیرالدین ابوالعلاء که علو شأنش در میان علماء ک...
-
تاج الدین
لغتنامه دهخدا
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) (سید...) ساوجی از نواب خواجه سعدالدین محمد ساوجی معاصر سلطان محمد خدابنده . خواندمیر در ترجمه ٔ احوال وزراء سلطان محمد خدابنده آرد:... در سنه ٔ احدی عشر و سبعمائه خواجه سعدالدین محمد به واسطه ٔ تسویلات شیطانی و تخیلات ن...
-
ابوالفتوح
لغتنامه دهخدا
ابوالفتوح . [ اَ بُل ْ ف ُ ] (اِخ ) حسین بن علی بن محمدبن احمد نیشابوری الأصل معروف به شیخ ابوالفتوح رازی ملقب به جمال الدین . یکی از اعلام علمای تفسیر و کلام . جد اعلای او احمدبن حسین بن احمد خزاعی نزیل ری است که از نیشابور بدانجاهجرت کرد و پدر پدر...
-
ذهب
لغتنامه دهخدا
ذهب . [ ذَ هََ ] (ع اِ) زر. طلا عقیان . ذَهبة. تبر. عسجد. سام . عین . نضر. ج ، اَذهاب ، ذُهوب . ذُهبان ، ذِهبان . یکی از اجساد کیمیاگران و ارباب صناعت کیمیا از آن بشمس کنایت کنند. (مفاتیح العلوم خوارزمی ) : من برون آیم به برهانها ز مذهبهای بدپاکتر ز ...