کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واجبی کشیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
واجبی کشیدن
لغتنامه دهخدا
واجبی کشیدن . [ ج ِ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) مالیدن واجبی . به کار بردن نوره . تَنَوﱡر.
-
واژههای مشابه
-
واجبی خونه
لهجه و گویش تهرانی
نوره خانه
-
جستوجو در متن
-
تنویر
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ازع . ] 1 - (مص م .) نوره کشیدن ، واجبی کشیدن . 2 - (اِ.) واجبی ، نوره .
-
تنور
فرهنگ فارسی معین
(تَ نُّ) [ ع . ] (مص م .) نوره کشیدن ، واجبی کشیدن .
-
نوره کش خونه
لهجه و گویش تهرانی
اطاقک مخصوص واجبی کشیدن در حمام
-
نوره کشیدن
فرهنگ فارسی معین
(رِ. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) (عا.) مالیدن نوره به بدن ، واجبی کشیدن .
-
depilating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پاک کردن، ازاله مو نمودن، بی مو کردن، واجبی کشیدن
-
depilates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
depilates، ازاله مو نمودن، بی مو کردن، واجبی کشیدن
-
depilate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دفع کردن، ازاله مو نمودن، بی مو کردن، واجبی کشیدن
-
تنویر
لغتنامه دهخدا
تنویر. [ ت َن ْ ] (از ع ، مص ) استعمال نوره جهت ستردن مویها. (ناظم الاطباء). نوره کشیدن . واجبی کشیدن . || (اِ) نوره . واجبی . (فرهنگ فارسی معین ).
-
depilated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضایعات پوستی، ازاله مو نمودن، بی مو کردن، واجبی کشیدن
-
تنویر
واژگان مترادف و متضاد
۱. روشنسازی، روشنگری ۲. روشن کردن، روشن ساختن ۳. نورهکشی ۴. نوره، واجبی ۵. نوره کشیدن، واجبی کردن
-
نوره کشیدن
لغتنامه دهخدا
نوره کشیدن . [ رَ / رِ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) نوره به کار داشتن . (یادداشت مؤلف ). مالیدن نوره به بدن . واجبی کشیدن . (فرهنگ فارسی معین ). ستردن مو. نوره مالیدن . موهای زاید بدن را با مالیدن نوره زایل کردن .