کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واجبی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
واجبی
/vājebi/
معنی
۱. مادهای که برای از بین بردن موی بدن به کار میرود؛ نوره؛ داروی نظافت.
۲. [قدیمی] وظیفه؛ مستمری.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. مشاهره، مقرری، وظیفه
۲. آهکوزرنیخ، نوره
دیکشنری
depilatory
-
جستوجوی دقیق
-
واجبی
واژگان مترادف و متضاد
۱. مشاهره، مقرری، وظیفه ۲. آهکوزرنیخ، نوره
-
واجبی
لغتنامه دهخدا
واجبی . [ج ِ ] (ص نسبی ، اِ) نوره . طین . حنازرد. (یادداشت مؤلف ). به اصطلاح مردم تهران نوره که بدان مویها را سترند. (ناظم الاطباء). || وظیفه . روزینه . (غیاث ) (آنندراج ). راتبه . مقرر. (آنندراج ) : میرسد واجبی ما ز نهان خانه ٔ غیب ما چه شرمندگی از...
-
واجبی
فرهنگ فارسی معین
( جِ ) [ ع - فا. ] (اِ.)1 - حقوق ، مستمری . 2 - دارویی برای زدودن موهای زاید بدن .
-
واجبی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] vājebi ۱. مادهای که برای از بین بردن موی بدن به کار میرود؛ نوره؛ داروی نظافت.۲. [قدیمی] وظیفه؛ مستمری.
-
واجبی
لهجه و گویش تهرانی
نوره ،مو زدا
-
واژههای مشابه
-
واجبی کشیدن
لغتنامه دهخدا
واجبی کشیدن . [ ج ِ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) مالیدن واجبی . به کار بردن نوره . تَنَوﱡر.
-
واجبی خانه
لغتنامه دهخدا
واجبی خانه . [ ج ِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) نوره خانه . محلی در حمام که برای نوره کشیدن است .
-
واجبی خونه
لهجه و گویش تهرانی
نوره خانه
-
جستوجو در متن
-
دوا
لهجه و گویش تهرانی
واجبی
-
نوره
واژگان مترادف و متضاد
آهکزرنیخ، واجبی
-
نیره
لهجه و گویش بختیاری
nira نوره، واجبى.
-
تنویر
واژگان مترادف و متضاد
۱. روشنسازی، روشنگری ۲. روشن کردن، روشن ساختن ۳. نورهکشی ۴. نوره، واجبی ۵. نوره کشیدن، واجبی کردن
-
تنویر
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ازع . ] 1 - (مص م .) نوره کشیدن ، واجبی کشیدن . 2 - (اِ.) واجبی ، نوره .