کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واثق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
معتمد
دیکشنری فارسی به عربی
جدير بالثقة , واثق
-
عبدالعزیز
لغتنامه دهخدا
عبدالعزیز. [ ع َ دُل ْ ع َ ] (اِخ ) ابن واثق . رجوع به ابن واثق ابومحمد عبدالعزیز شود.
-
ابوجعفر
لغتنامه دهخدا
ابوجعفر. [ اَ ج َ ف َ ] (اِخ ) کنیت واثق هرون بن معتصم . رجوع به واثق ... شود.
-
مطملن
دیکشنری فارسی به عربی
امن (فعل ماض) , بالتاکيد , واثق
-
بی پروا
دیکشنری فارسی به عربی
اسراع , جريء , طائش , طفح , متهور , مغامر , واثق
-
واثقین
واژهنامه آزاد
جمع واثق - افراد دارای قدرت اطمینان و صلابت
-
ابواسحاق
لغتنامه دهخدا
ابواسحاق . [ اَ اِ ] (اِخ ) کنیت واثق باﷲ ابراهیم بن المستمسک باﷲبن الحاکم بامراﷲ ابی العباس احمد. رجوع به واثق باﷲ ابواسحاق ... شود.
-
واثقی
لغتنامه دهخدا
واثقی . [ ث ِ ] (ص نسبی ) منسوب است به واثق خلیفه ٔ عباسی . (سمعانی ).
-
ثابت
دیکشنری فارسی به عربی
ثابت , حازم , دائم , ديمومة , شرکة , صحيح , ضع , غير قابل للتعديل , موالي , واثق
-
مطمئن
واژگان مترادف و متضاد
آرام، آسودهخاطر، ایمن، خاطرجمع، دلگرم، زاهل، قانع، معتمد، موثق، قابل اطمینان، موثوق، واثق ≠ نامطمئن
-
معتمد
واژگان مترادف و متضاد
استوار، استوان، امین، بااعتبار، درستکار، موتمن، متکی، محرم، مستند، مطمئن، معتبر، موثق، واثق ≠ غیرمعتمد، ناموثق
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) مهتدی باﷲ محمدبن واثق . رجوع به مهتدی ... شود.
-
استوارشونده
لغتنامه دهخدا
استوارشونده . [ اُ ت ُ ش َ وَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) واثق . به ترکیب استوار شدن ذیل استوار شود.
-
بروع
لغتنامه دهخدا
بروع . [ ب َرْ وَ ] (اِخ ) بنت واثق . صحابیه است و اصحاب حدیث بِروَع گویند. (منتهی الارب ).
-
بارده
لغتنامه دهخدا
بارده . [ ] (اِخ ) نام ام ولد مادر واثق بن هرون الرشید است : معتصم روز پنجشنبه بمرد... و پسر خود را واثق ولیعهد کرد، نسب و حلیت : ابواسحاق ابراهیم و محمد نیز گویند، بن هرون الرشید، و مادرش ام ولد نام او بارده از مولدات کوفه ... (مجمل التواریخ و القصص...