کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واتگر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
واتگر
/vātgar/
معنی
۱. سخنور؛ سخنگو.
۲. شاعر.
۳. قصهگو.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. سخنسرا، سخنگو، سخنور
۲. داستانسرا، قصهسرا، قصهگو
۳. پوستیندوز، فراء
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
واتگر
واژگان مترادف و متضاد
۱. سخنسرا، سخنگو، سخنور ۲. داستانسرا، قصهسرا، قصهگو ۳. پوستیندوز، فراء
-
واتگر
لغتنامه دهخدا
واتگر. [ گ َ ] (ص مرکب ) شاعر و افسانه گو. سخنور و قصه خوان . (برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). از: وات + گر (پسوند شغل ومبالغه ). (حاشیه ٔ برهان چ معین ). || پوستین دوز بود. (فرهنگ اسدی ) (صحاح الفرس ) (برهان ) (رشیدی ) (آنندراج ) (جهانگیری ) (ناظ...
-
واتگر
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (ص فا.) 1 - سخن گو. 2 - سخنور، قصه خوان . 3 - شاعر.
-
واتگر
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (ص .) پوستین دوز.
-
واتگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] vātgar ۱. سخنور؛ سخنگو.۲. شاعر.۳. قصهگو.
-
واتگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] vātgar پوستیندوز.
-
جستوجو در متن
-
پوستیندوز
واژگان مترادف و متضاد
پوستپیرا، فراء، واتگر
-
پوستین پیرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ‹پوستینپیرای› [قدیمی] pustinpirā پوستیندوز؛ واتگر.
-
پوستین دوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) pustinduz کسی که پیشهاش دوختن پوستین است؛ واتگر.
-
پوستپیرا
واژگان مترادف و متضاد
۱. چرمساز، چرمگر، دباغ، صرام ۲. پوستیندوز، واتگر
-
وات
لغتنامه دهخدا
وات . (اِ) پوستین . (رشیدی ) (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به واتگر و رجوع به پوستین شود.
-
فرا
فرهنگ فارسی معین
(فَ رّ) [ ع . فرُاء ] (ص .) 1 - پوستین دوز، پوستین فروش . 2 - پوست پیرا، واتگر.
-
پوستین دوز
لغتنامه دهخدا
پوستین دوز. (نف مرکب ) آنکه پوستین دوزد. فرّاء. (دهار). واتگر .موئینه دوز.
-
پوستین فروش
لغتنامه دهخدا
پوستین فروش . [ ف ُ ] (نف مرکب ) آنکه پوستین فروشد. آنکه تجارت پوستین کند. فرّاء. واتگر.