کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هیچیک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هیچیک
دیکشنری فارسی به عربی
لا , لا شيي
-
واژههای مشابه
-
هیچیک از این دو
دیکشنری فارسی به عربی
لا
-
جستوجو در متن
-
لا
دیکشنری عربی به فارسی
نه اين و نه ان , هيچيک , هيچيک از اين دو , پاسخ نه , منفي , مخالف , خير , ابدا
-
لا شيي
دیکشنری عربی به فارسی
صفر , هيچ , معدوم , هيچيک , هيچکدام , بهيچوجه , نه , ابدا , اصلا
-
یرلیغیدن
لغتنامه دهخدا
یرلیغیدن . [ ی َ دَ ] (مص جعلی ) به معنی بیچارگی باشد ولی در هیچیک از کتب معتبره دیده نشده .(آنندراج ) (از فرهنگ وصاف ). و رجوع به یرلیغ شود.
-
حربصیصة
لغتنامه دهخدا
حربصیصة. [ ح َ ب َ ص َ ] (ع اِ) نوعی از زیور: ما علیه حربصیصة؛ نیست بر او هیچیک زیوری . (منتهی الارب ).
-
اظار
لغتنامه دهخدا
اظار. [ اَظْ ظا ] (ع ص ) شیردهنده . مرضعة. ناقل آن ناموثق است و اسناد آن را نیاورده و از الفاظی است که هیچیک از ثقات آن را یاد نکرده است . (از ذیل اقرب الموارد).
-
یسق
لغتنامه دهخدا
یسق . [ ی َ س َ ] (ترکی ، اِ) قاعده و قانون و ترتیب . (ناظم الاطباء). این کلمه به این صورت در هیچیک از فرهنگهای دیگر که در دسترس بود نیامده . احتمالاً «نسق » است یا ظاهراً صورتی از «یساق » می باشد. رجوع به «یساق » شود.
-
سربراه
لغتنامه دهخدا
سربراه . [ س َ ب ِ ] (ص مرکب ) کنایه از سرانجام دهنده ٔ کار. (آنندراج ). مطیع و فرمانبردار. حرف شنو. || شخصی سربراه ؛ که هیچیک اعمال زشت را ندارد. (یادداشت مؤلف ): آدمی سربراه . پسری سربراه .
-
سدا
لغتنامه دهخدا
سدا. [ س َ ] (اِ) آوازی را گویند که در کوه و گنبد و حمام و امثال آن پیچد ومعرب آن صداست . (برهان ). صدا با سین مهمله در هیچیک از کتب موجوده دیده نشده ، همانا از صد و سد که دو پنجاه است قیاس و خطا کرده است . (انجمن آرای ناصری ).
-
محبت داشتن
لغتنامه دهخدا
محبت داشتن . [ م َ ح َب ْ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) دوست داشتن . مهر داشتن . دوستی داشتن . محب بودن : محبت با کسی دارم کزو با خود نمی آیم چو بلبل کز نشاط گل فراغ از آشیان دارد. سعدی .با هیچیک از ایشان میل و محبتی ندارد. (سعدی ).
-
ارقش
لغتنامه دهخدا
ارقش . [ اَ ق ِ ] (ص ) فهمیده . کاردان . (برهان ). و مؤلف برهان گوید: در جای دیگر بجای قاف ، فای مفتوح نوشته بودندقافله و کاروان و هیچیک شاهد نداشتند، واﷲ اعلم - انتهی . و رجوع بفرهنگ سروری و شعوری شود.
-
اشکرن
لغتنامه دهخدا
اشکرن .[ اِ ک َ ] (اِخ ) شهری است از بلاد شرق اندلس از مغرب . (انساب سمعانی ). نام این شهر در معجم البلدان اشکرب و نسبت بدان اشکربی آمده است و در حلل السندسیة نام هیچیک از این دو صورت نیست . و رجوع به اشکرب شود.