کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هیماء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هیماء
لغتنامه دهخدا
هیماء. (اِ) علم طلسم است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
هیماء
لغتنامه دهخدا
هیماء. [ هََ ] (ع ص ) مؤنث هَیْمان . (منتهی الارب ). رجوع به هَیْمان شود. || دشت بی آب و بی نشان و بی راه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بیابان که در آن آب نبود. (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء). || بیماریی است شتر را که به آشامیدن آب باران فراهم به بیاب...
-
جستوجو در متن
-
هیما
لغتنامه دهخدا
هیما. [ هََ] (ع ص ) بیابان بی آب . (دهار). رجوع به هیماء شود.
-
هیمیا
لغتنامه دهخدا
هیمیا. (اِ) علم طلسم است . (غیاث اللغات ). یکی از علوم خفیه است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به هیماء شود.
-
هیام
لغتنامه دهخدا
هیام . (ع مص ) دوست داشتن . شوریده شدن کسی از عشق و غیر عشق که نداند به کجا میرود. || سخت تشنه شدن شتر. (اقرب الموارد). || (ص ، اِ) ج ِ هیماء. (منتهی الارب ).
-
هِيمِ
فرهنگ واژگان قرآن
شتراني که مبتلا به بيماريي شده اند که هرچه آب مي نوشند سيراب نمي شوند - ريگزار (کلمه هيم جمع هيماء است ، و هيماء آن شتري را گويند که مبتلا به بيماري هُيام شده و بيماري هيام آفتي است که شتران بدان مبتلا ميشوند ، مانند بيماري استسقاء در آدميان ، که حي...
-
دشت
لغتنامه دهخدا
دشت . [ دَ ] (اِ) صحرا و بیابان . معرب آن دست باشد. (از برهان ). زمین بیابان . (شرفنامه ٔ منیری ). صحرا و بیابان و هامون و زمین هموار و وسیع وبی آب . (ناظم الاطباء). صاحب آنندراج گوید: جگرتاب ، سینه تاب ، آتشین و دلگشا از صفات اوست . در اصطلاح جغرافی...
-
یوم
لغتنامه دهخدا
یوم . [ ی َ ] (ع اِ) روز. (ترجمان القرآن جرجانی ص 108) (دهار). روز، مذکر آید و اول آن از طلوع فجر صادق است تا غروب آفتاب . ج ، ایام و اصل آن ایوام بوده . جج ، ایاویم . (ناظم الاطباء). روز. ج ، ایام . (مهذب الاسماء). روز. ج ، ایام ، اصل آن ایوام و یوم...