کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هیدروفیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
هیدروفیل
/hidrofil/
معنی
۱. (شیمی) مادهای که تمایل زیادی به جذب آب دارد؛ آبدوست.
۲. (زیستشناسی) ویژگی گیاهانی مانند برنج که فقط در آب میتوانند رشد و نمو کنند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
هیدروفیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: hydrophile] hidrofil ۱. (شیمی) مادهای که تمایل زیادی به جذب آب دارد؛ آبدوست.۲. (زیستشناسی) ویژگی گیاهانی مانند برنج که فقط در آب میتوانند رشد و نمو کنند.
-
جستوجو در متن
-
hydrophil
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هیدروفیل
-
hydrophily
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هیدروفیل
-
hydrophile
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هیدروفیل، علاقمند به اب
-
hydrophilous
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هیدروفیل، گرده افشانی کننده بوسیله اب
-
صاف کردن
لغتنامه دهخدا
صاف کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جسم مایع یا مسحوقی را از صافی گذراندن . عمل تصفیه . صاف کردن عبارت از آن است که مایعی را از جداری با منافذ خیلی کوچک که بنام صافی موسوم است عبور دهند تا موادی را که به حالت معلق در بر دارداز آن جدا کنند. در داروخانه ه...
-
پنبه
لغتنامه دهخدا
پنبه . [ پَم ْ ب َ / ب ِ ] (ا) گیاهی که از الیاف غوزه ٔ آن ریسمان و پارچه کنند. کرشَف . کُرسُف . کرفُس . کرسوف . قضم . قطب . بِرَس ْ. قُطْن . قُطُن ّ. طُوط. قور. شحم الارض . رازقی . خرنف . ندف . دِعس . عَطب . عُطب . عُطُب . عطوب . (منتهی الارب ) : می...