کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هیاهو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
هیاهو
/hayāhu/
معنی
۱. دادوفریاد مردم.
۲. غوغا؛ جاروجنجال.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
المشنگه، جنجال، خروش، داد، غریو، غلغله، غوغا، فریاد، ولوله، هلهله، همهمه، هنگامه
فعل
بن گذشته: هیاهو کرد
بن حال: هیاهو کن
دیکشنری
ado, Babel, ballyhoo, clamor, clatter, commotion, din, furor, hurly-burly, jangle, pother, racket, raucousness, tumult, turmoil
-
جستوجوی دقیق
-
هیاهو
واژگان مترادف و متضاد
المشنگه، جنجال، خروش، داد، غریو، غلغله، غوغا، فریاد، ولوله، هلهله، همهمه، هنگامه
-
هیاهو
لغتنامه دهخدا
هیاهو. [ هََ یا ] (اِ مرکب ) هیابانگ . ضوضاء. هنگامه . غوغا. هایاهوی . قال مقال . سر و صدا. داد و بیداد. بانگ و فریاد. ظاهراً قلب های هو، به معنی شور و غوغا. (آنندراج ) : چو از آب آمو گذشت آن سپاه برآمد هیاهو ز ماهی به ماه .عبداﷲ هاتفی (از آنندراج ).
-
هیاهو
فرهنگ فارسی معین
(هَ) (اِ.) جار و جنجال ، داد و فریاد.
-
هیاهو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹هایهوی، هایاهوی› hayāhu ۱. دادوفریاد مردم.۲. غوغا؛ جاروجنجال.
-
هیاهو
دیکشنری فارسی به عربی
اضطراب , انفجار
-
هیاهو
فرهنگ گنجواژه
سروصدا، شلوغی.
-
واژههای مشابه
-
بی هیاهو
واژهنامه آزاد
بی سر و صدا، آرام
-
مهمانی پر هیاهو
دیکشنری فارسی به عربی
مضرب
-
جستوجو در متن
-
هیاهوی
لغتنامه دهخدا
هیاهوی . [ هََ یا ] (اِ مرکب ) هیاهو. رجوع به هیاهو شود.
-
heehawing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هیاهو
-
overgilds
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هیاهو
-
های و هوی
لهجه و گویش تهرانی
هیاهو
-
غلغله
فرهنگ گنجواژه
هیاهو.