کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هچل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
هچل
/hačal/
معنی
گرفتاری؛ دردسر؛ خطر؛ مخمصه.
〈 در (تو، به) هچل افتادن: [عامیانه، مجاز] دچار مخمصه و گرفتاری شدن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. دردسر، گرفتاری، مخمصه، ناراحتی
۲. بور، خجل، دماغسوخته، شرمسار
دیکشنری
hot water, jam, mess, pickle, scrape, trouble
-
جستوجوی دقیق
-
هچل
واژگان مترادف و متضاد
۱. دردسر، گرفتاری، مخمصه، ناراحتی ۲. بور، خجل، دماغسوخته، شرمسار
-
هچل
لغتنامه دهخدا
هچل . [ هََ چ َ ] (اِ) در تداول عوام ، مخمصه . کش و واکش . (یادداشت به خط مؤلف ).- در هچل افتادن ؛ گرفتار شدن . (یادداشت به خط مؤلف ).- در هچل افتادن کسی یا پولی ؛ گرفتار شدن شخص یا از دست رفتن پول چنانکه بازگردانیدنش دشوار بود، یا وصول آن ممتنع ...
-
هچل
فرهنگ فارسی معین
(هَ چَ) (اِ.) (عا.) 1 - دردسر، گرفتاری . 2 - بور، سرخ .
-
هچل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عامیانه] hačal گرفتاری؛ دردسر؛ خطر؛ مخمصه.〈 در (تو، به) هچل افتادن: [عامیانه، مجاز] دچار مخمصه و گرفتاری شدن.
-
واژههای مشابه
-
هَچَل
لهجه و گویش تهرانی
پیسی،دردسر، تنگنا
-
هچل افتادن
لهجه و گویش تهرانی
گرفتار شدن
-
واژههای همآوا
-
هَچَل
لهجه و گویش تهرانی
پیسی،دردسر، تنگنا
-
جستوجو در متن
-
مخمصه
فرهنگ واژههای سره
هچل
-
حشل
فرهنگ فارسی معین
(حَ شَ) (اِ.) (عا.) = هچل : خطر.
-
هَچاْر
لهجه و گویش گنابادی
hachar در گویش گنابادی یعنی تحت فشار ، فشار ، در دردسر افتادن ، هَچَل
-
خجل
واژگان مترادف و متضاد
۱. آزرمگین، سرافکنده، سربهزیر، شرمسار، شرمگین، شرمناک، شرمنده، منفعل ۲. دماغسوخته، هچل، بور ≠ مفتخر
-
مخمصة
لغتنامه دهخدا
مخمصة. [ م َ م َ ص َ ] (ع مص ) باریک میان کردن . (المصادر). خمصه الجوع خمصاً و مخمصة؛ باریک کرد او را گرسنگی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). و رجوع به خمص شود. || (اِمص ) گرسنگی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (دهار چ بنیاد ف...