کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هپ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هپ
واژهنامه آزاد
هُپْ با ضم ه و سکون پ. آگاهى دادن کسی در بیرون از خودرو به راننده که با خودروی دیگری در پس یا پیش هر آن میتواند برخورد پدید آید. در در گویش بومیان شیراز ی [و نزدیک به همه شهرستان های دیگر استان فارس که در بر گیرنده جغرافیای پیش از سال 1357 است] هنگام...
-
واژههای همآوا
-
حپ
واژهنامه آزاد
(گنابادی) حَپْ؛ مقدار دارو، قرص، گلولۀ کوچک شیره تریاک.
-
جستوجو در متن
-
hop up
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هپ کردن
-
record hop
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رکورد هپ
-
هپل وهپو
فرهنگ فارسی معین
(هَپَ لُ. هَ) (ص .) (عا.) 1 - بی قانون ، بی ترتیب . 2 - هرج و مرج .
-
شروانی
لغتنامه دهخدا
شروانی . [ ش َرْ ] (اِخ ) سیدعظیم شروانی از گویندگان قرن سیزدهم هجری قمری و استاد صابر شروانی صاحب کتاب هپ هپ نامه به ترکی . وی اشعار روان و بلندی به زبان ترکی دارد و دیوانش در روسیه چاپ شده است .
-
هله هوپ کردن
لغتنامه دهخدا
هله هوپ کردن . [ هََ ل َ هُپ ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، به سرعت همه چیز را خوردن . (یادداشت مؤلف ). چپو کردن .
-
آهنین پنجه
لغتنامه دهخدا
آهنین پنجه . [ هََپ َ ج َ / ج ِ ] (ص مرکب ) قوی پنجه . پرزور : یکی آهنین پنجه در اردبیل همی بگذرانید بیلک ز بیل .سعدی .
-
له و په کردن
لغتنامه دهخدا
له و په کردن . [ ل ِ هَُپ ِه ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) له و لورده کردن . خرد و خاکشی کردن . سخت لِه کردن چنانکه گوشت کوفته در هاون .
-
صادق
لغتنامه دهخدا
صادق . [ دِ ] (اِخ ) وی از مردم ادرنه بود و با حسن خطی که داشت کتب بسیار تحریر کرد. این بیت او راست :ساقی سکا کوز قپد و غنی کوردی حبابک آلندوغی هپ اوایدی مجلس ده شرابک .(قاموس الاعلام ).
-
شاهسپرم
لغتنامه دهخدا
شاهسپرم . [ هَِپ َ رَ ] (اِ مرکب ) شاه اسپرم است که ضیمران باشد و آن را شاه سفرم نیز گویند. (برهان قاطع). شاه سپرغم است که ریحان باشد. (آنندراج ). همان شاهسپرغم . (شرفنامه ٔ منیری ). ونجنک . (برهان ). حبق الصعتری . حبق الکرمانی . سلطان الریاحین . ریح...