کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هُفار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هُفار
لهجه و گویش بختیاری
hofâr حرارتِ آتش یا بُخار آب.
-
واژههای مشابه
-
هُفارِ تنیر
لهجه و گویش بختیاری
hofâr-e tanir حرارتِ آتشِ تنور.
-
واژههای همآوا
-
حفار
واژگان مترادف و متضاد
۱. حافر، حفرکن، کننده ۲. قبرکن، گورکن
-
حفار
فرهنگ فارسی معین
(حَ فّ) [ ع . ] (ص .) 1 - کسی که پیشه اش کندن زمین و کاوش کردن آن است . 2 - گورکن ، قبرکن . 3 - باستان شناسی که برای به دست آوردن اشیا عتیقه زمین را حرف کند.
-
حفار
لغتنامه دهخدا
حفار. [ ] (اِ) ظاهراً مرغی است و آنرا بلهجه ٔ طبری وکا گویند : کبک و حفار هست کوک و وکا.(نصاب طبری ).
-
حفار
لغتنامه دهخدا
حفار. [ ح َ ] (ع اِ) چوبی که آنرا خمانیده و در وسط سوراخ کرده میان خانه [ چادر خیمه ] تعبیه کنند و درسوراخ آن ستون میانه قائم گردانند. (منتهی الارب ).
-
حفار
لغتنامه دهخدا
حفار. [ ح َف ْ فا ] (ع ص ) آنکه زمین را کند. چاه کن . مقنی . (منتهی الارب ). || گورکن . قبرکن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). منسوب بحفر یعنی گورکن . (الانساب ). ج ، حفارون . || آنکه اراضی بناهای منخسفه یا مخروبه قدیم را کند برای یافتن عتیقه ها. تیل...
-
حفار
لغتنامه دهخدا
حفار. [ ح ُ ] (اِخ ) نام موضعی میان یمن و تهامة.
-
حفار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] haffār ۱. کسی که کارش کندن زمین و کاوش کردن در زمین است.۲. گورکن.