کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هَلَوى پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هَلَوى
لهجه و گویش بختیاری
halavi حلبى.
-
واژههای مشابه
-
هلوی
فرهنگ فارسی معین
(هِ) (اِ.) 1 - گردکان بازی . 2 - چرخی که کودکان از چوب و خلاشه سازند و بر آب روان گذارند تا آب آن را به گردش درآورد و ایشان تماشا کنند، گردون بازی .
-
هلوی شیرین و ابدار
دیکشنری فارسی به عربی
خوخة
-
جستوجو در متن
-
perfect pitch
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هلوی عالی
-
nectarines
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شلیل، هلوی شیرین و ابدار
-
خوخة
دیکشنری عربی به فارسی
هلوي شيرين و ابدار , شليل
-
nectarine
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شلیل، هلوی شیرین و ابدار
-
هلک، هلکاله
لهجه و گویش تهرانی
هلو، هلوی خشک شده، برگه هلو
-
بلگه
لغتنامه دهخدا
بلگه . [ ب َ گ َ / گ ِ ] (اِ) برگه . زردآلو و هلوی دو نیم شده و هسته در آورده و خشک کرده شده . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به برگه شود.
-
چاغاله
لغتنامه دهخدا
چاغاله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ) چاقاله . چغاله . اَخکوک . بادام و زردآلو و هلوی سبز نارسیده . چاغاله بادام . بادام نارس . زرد آلوی نارس . هلوی نارس .- چاغاله مجتهد ؛ بمزاح ، مجتهدی جوان .و رجوع بچاقاله و چغاله و اخکوک شود.
-
شیفته رنگ
لغتنامه دهخدا
شیفته رنگ . [ ت َ / ت ِ رَ ] (اِ مرکب ) زردآلو. || هلوی بی پرز و شلیل . (ناظم الاطباء). رجوع به شفترنگ شود. || نوعی از گزر شیرین و سپید. (ناظم الاطباء).
-
کاردی
لغتنامه دهخدا
کاردی . (ص نسبی ) منسوب به کارد.- گوسفند (گاو) کاردی ؛ گوسفند و گاوی که برای کشتن پرورش دهند.|| (اِ) شفتالوی بزرگ دیررس . قسمی شفتالوی درشت وپرآب و خوش طعم دیررس که چون غالباً آن را نارسیده خورند ناچار با کارد برند. هلوی کاردی .
-
هلو
لغتنامه دهخدا
هلو.[ هَُ ] (اِ) نوعی از شفتالو باشد و آن را شفتالوی آردی میگویند. به غایت پرآب و شیرین و بی جرم میباشد. (برهان ). شفتالو. فوخ . درافن . (یادداشتهای مؤلف ). قیاس کنید با آلو و خلو، هلی ، هلگ . (یادداشت دیگر).- مثل هلوی پوست کنده ؛ در وصف چهره ای گو...