کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هَرگزِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هَرگزِ
لهجه و گویش گنابادی
hargeze در گویش گنابادی یعنی کاری که انتظار انجامش نمیرفت ، کار نسبتا بعید
-
واژههای مشابه
-
هرگز
واژگان مترادف و متضاد
ابداً، اساساً، اصلاً، بههیچوجه، حاشا، مباد، مبادا، معاذاله، هیچگاه، هیچوقت
-
هرگز
لغتنامه دهخدا
هرگز. [ هََ گ ِ ] (ق ) هگرز. در پهلوی هکرچ به معنی یک بار، هر، هرگز، ابداً، ایرانی باستان : هکرت چیت . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). هیچ وقت . هیچ زمان . (برهان ). هگرز. هرگیز. ابداً. به هیچوجه . (یادداشت مؤلف ) : چرخ فلک هرگز پیدا نکردچون تو یکی سفله...
-
هرگز
فرهنگ فارسی معین
(هَ گِ) [ په . ] (ق .) اصلاً، ابداً.
-
هرگز
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [پهلوی: hakarč] ‹هگرز› hargez ۱. هیچوقت؛ هیچگاه؛ ابداً.۲. [قدیمی] گاهی؛ وقتی.۳. [قدیمی] همیشه؛ دائم.
-
هرگز
دیکشنری فارسی به عربی
ابدا
-
بَعْدِ هَرْگِزِ
لهجه و گویش گنابادی
baedhargrze در گویش گنابادی یعنی پس از مدت ها ، پس از سالها یا ماهها
-
هرگز دیگر
دیکشنری فارسی به عربی
ابدا
-
اگر فقط یکبار به ده آنها رفته باشید، مهماننوازی مردم آنجا را هرگز فراموش نخواهید کرد.
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: age faqat ye dafa be deh-e nuhâ bešdabiya, mehmunnavâzišun viredun venašše. طاری: age feqat yeg dahva dahšun bešdabid, mehmunnavâzišun tâ âxar-e omr viredun vânašö. طامه ای: ege i pasâ bošeɹabid âbâdi-ye nuhâ, me:munnavâzi-ye nuhâ ečvaxdi vi...
-
واژههای همآوا
-
هرگز
واژگان مترادف و متضاد
ابداً، اساساً، اصلاً، بههیچوجه، حاشا، مباد، مبادا، معاذاله، هیچگاه، هیچوقت
-
هرگز
لغتنامه دهخدا
هرگز. [ هََ گ ِ ] (ق ) هگرز. در پهلوی هکرچ به معنی یک بار، هر، هرگز، ابداً، ایرانی باستان : هکرت چیت . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). هیچ وقت . هیچ زمان . (برهان ). هگرز. هرگیز. ابداً. به هیچوجه . (یادداشت مؤلف ) : چرخ فلک هرگز پیدا نکردچون تو یکی سفله...
-
هرگز
فرهنگ فارسی معین
(هَ گِ) [ په . ] (ق .) اصلاً، ابداً.
-
هرگز
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [پهلوی: hakarč] ‹هگرز› hargez ۱. هیچوقت؛ هیچگاه؛ ابداً.۲. [قدیمی] گاهی؛ وقتی.۳. [قدیمی] همیشه؛ دائم.