کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هَرج و مَرج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هَرج و مَرج
فرهنگ گنجواژه
بی نظمی، آشوب.
-
واژههای مشابه
-
هرج
لغتنامه دهخدا
هرج . [ هَِ ] (ع ص ) گول . (منتهی الارب ). احمق . (اقرب الموارد). || سست از هر چیزی . (منتهی الارب ). ضعیف از هر چیزی . (اقرب الموارد).
-
هرج
فرهنگ فارسی معین
(هَ) (اِ.) آشوب ، فتنه .
-
هرج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] harj فتنه؛ فساد؛ آشوب.
-
هرج ومرج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی. عربی] harjomarj درهموبرهم؛ بههمریخته؛ درهمآمیختگی؛ بینظمی.
-
هرج ومرج
دیکشنری فارسی به عربی
فوضي
-
واژههای همآوا
-
هرجومرج
واژگان مترادف و متضاد
آشوب، آنارشی، اختلال، اغتشاش، بلبشو، بینظمی، فتنهوفساد، هرتیپرتی
-
هرج و مرج
فرهنگ واژههای سره
آشوب
-
هرج و مرج
لغتنامه دهخدا
هرج و مرج . [ هََ ج ُ م َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) در محلی گویند که جمعی ناموافق و بی اتفاق برخلاف هم کاری کنند و هر کرا آنچه از دست آید کند. (برهان ). شلوغ پلوغ . بلبشو. فتنه و آشوب و بی انتظامی . (یادداشت به خط مؤلف ) : خراسان در هرج و مرج افتاد ...
-
هرج و مرج
فرهنگ فارسی معین
(هَ جُ مَ) [ ازع . ] (اِمر.) 1 - فتنه و آشوب . 2 - بی نظمی ، بی قانونی .
-
هرج ومرج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی. عربی] harjomarj درهموبرهم؛ بههمریخته؛ درهمآمیختگی؛ بینظمی.
-
جستوجو در متن
-
شور و شین
لهجه و گویش تهرانی
آشوب،هَرج و مَرج