کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هَارُونَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
هارون
لغتنامه دهخدا
هارون . (اِخ ) ابن عبداﷲبن مروان بغدادی ، مکنی به ابوموسی بزاز و معروف به حمال (171-243 هَ . ق .). از محدثین ثقه و بسیار امین و راستگو بود. ابراهیم الحربی گفته است اگر دروغ حلال بود باز هم ابوموسی بزاز به ترک آن میگفت . ابن حجر گفته است که بزاز فروشن...
-
هارون
لغتنامه دهخدا
هارون . (اِخ ) ابن عبدالرزاق بن حسن بن زید البنجاوی الازهری (1249-1336 هَ .ق .). دانشمند مصری در شهر بنجا از منطقه ٔ صعید متولد شد، و در دانشگاه الازهر تحصیل کرد. به سمت ریاست جمعیت صعیدی ها در الازهر برگزیده شد و سپس به نمایندگی پارلمان مصر رسید و ب...
-
هارون
لغتنامه دهخدا
هارون . (اِخ ) ابن عبدالصمد رخی نیشابوری . از مردم رخ (نام پشته ای به نیشابور).
-
هارون
لغتنامه دهخدا
هارون . (اِخ ) ابن عبدالولی . او راست : کتاب الملل المتقدمین فی اصول دین .
-
هارون
لغتنامه دهخدا
هارون . (اِخ ) ابن عبدالولی بن عبدالسلام الاخیمی (700-764 هَ . ق .). اصلش از مراغه و به دمشق کوچ کرده بود. از فقهای شافعی که به فلسفه و معقولات اشتغال داشت ، در مصر به قونوی مشهور شد و در آنجا از دبوسی درس شنید و سُبکی را نیز ملاقات کرد. کتابی به نام...
-
هارون
لغتنامه دهخدا
هارون . (اِخ ) ابن عزّون الراهب . از مورخین است و تاریخی دارد که در آن بیست ودو تن از قیصران روم را از عهداسکندر ذکر کرده است . (تاریخ الحکماء قفطی ص 126).
-
هارون
لغتنامه دهخدا
هارون . (اِخ ) ابن علی بن هارون بن یحیی بن ابی منصور.در ایام دیالمه در بغداد از علماء احکام به شمار میرفت . وی مطلع به علم هیئت و آلات رصدیه بود و نیز زیج مشهوری داشت که مردم بدان عمل میکردند. در ذی الحجه ٔسال 376 هَ . ق . پس از 74 سال زندگی در بغداد...
-
هارون
لغتنامه دهخدا
هارون . (اِخ ) ابن علی بن یحیی بن منصور. رجوع به ابوعبداﷲ هارون ... شود.
-
هارون
لغتنامه دهخدا
هارون . (اِخ ) ابن عمران . برادر موسی بنی اسرائیل و وزیر وی که با برادر خویش (موسی ) از جانب خدا مأمور به دعوت فرعون شد و با موسی از مصر هجرت کرد. و آنگاه که موسی برای آوردن الواح عشره به طور شد، وی گاوی را که از زر کرده بود و آواز میکرد خدا خواند و...
-
هارون
لغتنامه دهخدا
هارون . (اِخ ) ابن عنترة. محدث است . عمروبن ابی قیس از او و وی از عمروبن مرةروایت کند: سئل رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و سلم عن قول اﷲ:«فمن یرد اﷲ أن یهدیه یشرح صدرَه ُ للاسلام » فقال : «اذا دخل النور القلب و انفسح شرح لذلک الصدرُ»؛ قالوا: یا نبی اﷲ هل لذلک...
-
هارون
لغتنامه دهخدا
هارون . (اِخ ) ابن غرور الراهب . مورخ است و تاریخ مختصری دارد. رجوع به عیون الانباء ج 1 ص 72 شود.
-
هارون
لغتنامه دهخدا
هارون . (اِخ ) ابن غریب (ابن الخال ). پسر خال مقتدر بود و فرمانده ٔ لشکر وی . در باب الطاق بر سر دو غلام میان او و بازوک نزاع افتاد و بازوک هلاک شد. چون این خبر به امیرالامرا مونس الاستاد رسید، وی را گران آمد که چرا با وی در این کار مشورتی نشده از ای...
-
هارون
لغتنامه دهخدا
هارون . (اِخ ) ابن غزوان . از چاکران ابوجعفرمنصور دوانیقی دومین خلیفه ٔ عباسی که به فرمان وی ، فضیل بن عمران استاد جعفر پسر منصور را کشت . هارون ازموالی عثمان بن نهیک بود. (الوزراء و الکتاب ص 92).
-
هارون
لغتنامه دهخدا
هارون . (اِخ ) ابن فاتک . او راست : علل النحو.
-
هارون
لغتنامه دهخدا
هارون . (اِخ ) ابن محمد کاتب . رجوع به ابوالغمر هارون شود.