کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هویت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
identity formation
تشکیل هویت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] فرایند کسب شخصیتی منسجم و باثبات و بالیده بر مبنای تجارب مثبت پیشین
-
تعیین هویت
دیکشنری فارسی به عربی
تعريف
-
جعل هویت
دیکشنری فارسی به عربی
تقليد
-
شناسایی هویت
دیکشنری فارسی به عربی
إثْباتُ الهوية
-
احراز هویت
دیکشنری فارسی به عربی
إثْباتُ الهوية
-
تشخیص هویت
دیکشنری فارسی به عربی
تحقيق الشخصية
-
dissociative identity disorder, multiple-personality disorder, MPD
اختلال تجزیۀ هویت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] اختلالی تجزیهای (dissociative disorder) که فرد مبتلا به آن چند هویت یا شخصیت متمایز دارد که هریک بهتناوب رفتارهای او را تحت تأثیر قرار میدهند
-
مشخص کردن هویت {شخصی}
دیکشنری فارسی به عربی
إثْباتُ الهوية
-
تشخیص هویت دادن
دیکشنری فارسی به عربی
ميز
-
جعل هویت کردن
دیکشنری فارسی به عربی
قلد
-
هویت او را تشخیص داد
دیکشنری فارسی به عربی
أثْبَتَ هُويتهُ
-
هویت او را احراز کرد
دیکشنری فارسی به عربی
أثْبَتَ هُويتهُ
-
جای امانت مردگانی که هویت انها معلوم نیست
دیکشنری فارسی به عربی
مشرحة
-
واژههای همآوا
-
هویة
لغتنامه دهخدا
هویة. [ هََ وی ی َ ] (ع ص ) چاه دورتک . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). ج ، هوایا. (از اقرب الموارد).
-
هویة
لغتنامه دهخدا
هویة. [ هََ ی َ ] (ع ص ) مؤنث هَوی . زن صاحب هوی یعنی دوست دارنده . (از اقرب الموارد). رجوع به هوی شود.