کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هوية پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
هوية
معنی
هويت , شخصيت , اصليت , شناسايي , عينيت
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
هوية
دیکشنری عربی به فارسی
هويت , شخصيت , اصليت , شناسايي , عينيت
-
واژههای مشابه
-
soldering gun, soldering iron
هُویه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] قسمت اصلی وسیلهای دستی یا برقی که پس از گرم شدن، با آن آلیاژ لحیم را در محل اتصال ذوب میکنند
-
هویه
لغتنامه دهخدا
هویه . [ ی َ / ی ِ ] (اِ) هوبه . (برهان ). دوش و کتف .(آنندراج ) (برهان ). || پشتی و حمایت . (آنندراج ) (برهان ). هوبه . (برهان ). رجوع به هوبه شود.
-
هویة
لغتنامه دهخدا
هویة. [ هََ وی ی َ ] (ع ص ) چاه دورتک . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). ج ، هوایا. (از اقرب الموارد).
-
هویة
لغتنامه دهخدا
هویة. [ هََ ی َ ] (ع ص ) مؤنث هَوی . زن صاحب هوی یعنی دوست دارنده . (از اقرب الموارد). رجوع به هوی شود.
-
هویة
لغتنامه دهخدا
هویة. [ هَُ وی ی َ ] (ع اِ) هویت . عبارت است از تشخص و همین معنی میان حکیمان و متکلمان مشهور است . (کشاف اصطلاحات الفنون ). || هویة گاه بر وجود خارجی اطلاق میگردد. (کشاف اصطلاحات الفنون ). || هویة گاه بر ماهیت با تشخص اطلاق میگردد که عبارت است از حقی...
-
هویه سنبا
لغتنامه دهخدا
هویه سنبا. [ ی َ / ی ِ سُم ْ ] (نف مرکب ) سنباننده و سوراخ کننده ٔ شانه . || (اِخ ) لقبی است برای شاپور دوم ساسانی آنکه به ذوالاکتاف مشهور است . لقب شابوربن هرمز ساسانی از پادشاهان سلسله ٔ ساسانیان است . (هویه به معنی کتف و سنبا، ثقاب ). ذوالاکتاف . ...
-
شاپور هویه سنبا
لغتنامه دهخدا
شاپور هویه سنبا. [ رِ ی ِ سُم ْ ] (اِخ ) لقب شاپور دوم . رجوع به شاپور ذوالا کتاف شود.
-
جستوجو در متن
-
هویت
لغتنامه دهخدا
هویت . [ هَُ وی ی َ ] (ع اِ) هُویّة. رجوع به هُویّة شود.
-
soldering iron
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آهن لحیم کاری، هویه، هویه لحیم کاری
-
عینیت
دیکشنری فارسی به عربی
هوية
-
اصلیت
دیکشنری فارسی به عربی
حقيقة , هوية
-
هویت
دیکشنری فارسی به عربی
شخصية , هوية