کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هوشیار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
هوشیار
/hušyār/
معنی
باهوش؛ هوشمند؛ زرنگ.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آگاه، بافراست، باهوش، باهوش، باهوش، بخرد، بیدار، بیداردل، تندذهن، تیزطبع، تیزهوش، خردمند، دوراندیش، زیرک، عاقل، فهیم، متفطن، متنبه، ناخفته، نبیه، هوشمند ≠ غافل
دیکشنری
observant
-
جستوجوی دقیق
-
هوشیار
فرهنگ نامها
(تلفظ: hušyār) (پهلوی) (= هوشیار ، هشیوار) کسی که دارای هوش است ، باهوش ؛ عاقل ، بخرد ؛ آگاه ، بیدار ؛ زیرک .
-
هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
آگاه، بافراست، باهوش، باهوش، باهوش، بخرد، بیدار، بیداردل، تندذهن، تیزطبع، تیزهوش، خردمند، دوراندیش، زیرک، عاقل، فهیم، متفطن، متنبه، ناخفته، نبیه، هوشمند ≠ غافل
-
هوشیار
لغتنامه دهخدا
هوشیار. [ هوش ْ ] (ص مرکب ) عاقل . فطن . بخرد. باهوش .خردمند. هشیار. ذکی . صاحب عقل . هوشمند : چنین گفت با رخش کای هوشیارمکن سستی اندر گه کارزار. فردوسی .ز فضل صاحب عباد و جود حاتم طی مثل زنند حکیمان هوشیار قدیم . سوزنی .زنده کدام است بر هوشیارآنکه ب...
-
هوشیار
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (ص .) باهوش ، خردمند.
-
هوشیار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: hōšyar] ‹هشیار، هشیوار› hušyār باهوش؛ هوشمند؛ زرنگ.
-
هوشیار
دیکشنری فارسی به عربی
انذار , حذر , صاحي , ضمير , فطن , متيقظ , ملتزم
-
هوشیار
واژهنامه آزاد
آگاه
-
واژههای مشابه
-
هوشیار کردن
دیکشنری فارسی به عربی
حذر
-
هوشیار بودن
دیکشنری فارسی به عربی
صاحي
-
عاقل و هوشیار
فرهنگ گنجواژه
دانا و زیرک.
-
زیرک و هوشیار
فرهنگ گنجواژه
دانا و هوشیار.
-
مست و هوشیار
فرهنگ گنجواژه
متضاد.
-
جستوجو در متن
-
هوشدار
فرهنگ نامها
(تلفظ: hušdār) (= هوشیار) ، ← هوشیار .