کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هوشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هوشی
دیکشنری فارسی به عربی
عقلي
-
هوشی
لهجه و گویش تهرانی
هوشنگ
-
واژههای مشابه
-
بی هوشی
فرهنگ فارسی معین
(حامص .) 1 - بی هوش بودن . 2 - بی فراستی ، بی ادراکی . ؛ داروی ~دارویی که به واسطة آن شخصی را بی هوش کنند.
-
آشفته هوشی
لغتنامه دهخدا
آشفته هوشی . [ ش ُ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) پریشان حواسی .
-
کم هوشی
دیکشنری فارسی به عربی
تاخر
-
تیز هوشی
دیکشنری فارسی به عربی
حدة , فطنة
-
intellectual disability
کمتوانی هوشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] ← عقبماندگی ذهنی
-
بی یاد و هوشی
لغتنامه دهخدا
بی یاد و هوشی . [ دُ ] (حامص مرکب ) فراموشکاری . کم حافظه بودن .
-
داروی بی هوشی
دیکشنری فارسی به عربی
مخدر
-
واژههای همآوا
-
حوشی
لغتنامه دهخدا
حوشی . [ شی ی ] (ع ص ) مرد ناآمیزگار. (اقرب الموارد) (آنندراج ). مردی که با مردم آمیزش نکند. (اقرب الموارد). وحشی . || شب تاریک . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). || رمنده از شتران و غیر آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). وحشی و رمنده . (اقرب ا...
-
جستوجو در متن
-
buffoonishness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی هوشی
-
nondexterousness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی هوشی