کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هوس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
هوس باز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (ص فا.) شهوت پرست .
-
ژان هوس
لغتنامه دهخدا
ژان هوس . (اِخ ) نام یکی از روحانیون چک مولد هوزی نتز (بوهم ). وی در باب تعلیمات ویکلیف مبنی بر اصلاح مذهب مسیح و اعتراض بر پاره ای از پاپها خطابه هائی بسال 1398 م . در دارالفنون پراگ انشاد کردو پیروانی بسیار یافت ، بدین مناسبت پاپ به تشکیل شورائی در...
-
صاحب هوس
لغتنامه دهخدا
صاحب هوس . [ ح ِ هََ وَ ] (ص مرکب ) بوالهوس . بلهوس . دارای هوس . آنکه به هوای دل رود : اینجا شکری هست که چندین مگسانندیا بوالعجبی کاین همه صاحب هوسانند.سعدی .
-
هوس باز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] havasbāz کسی که هردم هوسی بکند.
-
هوس پیشه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] havaspiše آنکه همیشه در پی هواوهوس است.
-
هوس ران
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] havasrān آنکه به هواوهوس و میل نفس رفتار کند.
-
هوس کار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] havaskār آنکه در بند هواوهوس و خواهش نفس است.
-
هوس امیز
دیکشنری فارسی به عربی
ضوء
-
هوس باز
دیکشنری فارسی به عربی
ضوء
-
هوس پرست
دیکشنری فارسی به عربی
متقطع
-
هوس زا
واژهنامه آزاد
به وجود اورنده هوس
-
هوی و هوس
لغتنامه دهخدا
هوی و هوس . [ هََ وا وُ هََ وَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) میل و خواهش نفس : حقیقت سرایی ست آراسته هوی و هوس گرد برخاسته . سعدی .رضا و ورع نیکنامان حرهوی و هوس رهزن و کیسه بر.سعدی .
-
ناشی از هوس
دیکشنری فارسی به عربی
غريب
-
هوی و هوس
دیکشنری فارسی به عربی
نزوة
-
عشق و هوس
فرهنگ گنجواژه
هوس