کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هورمزد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
هورمزد
/hurmazd/
معنی
= اهورامزدا
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
هورمزد
فرهنگ نامها
(تلفظ: hurmazd) (= هرمز) ، ← هرمز .
-
هورمزد
لغتنامه دهخدا
هورمزد.[ م َ ] (اِخ ) به معنی هورمز است که نام فرشته ای است . || نام کوکب مشتری . (برهان ) : شیربا گاو و بره گرگ آشتی کرده به طبعآشتی شان هورمزد مهربان انگیخته . خاقانی .رجوع به هرمزد شود.|| (اِ) روز اول است از هر ماه شمسی . (برهان ).
-
هورمزد
فرهنگ فارسی معین
(مُ) (اِ.) هُرمز.
-
هورمزد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: ohormazd] [قدیمی] hurmazd = اهورامزدا
-
جستوجو در متن
-
هرمس
لغتنامه دهخدا
هرمس . [ هَِ م ِ ] (اِخ ) ستاره ٔ مشتری . (برهان ). هرمز. اورمزد. هورمزد. هرمزد. رجوع به این مدخلها شود.
-
هرمزد
لغتنامه دهخدا
هرمزد. [ هَُ م َ ] (اِخ ) هرمز. نام فرشته ای است .(برهان ). نام خداست نه فرشته . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). اورمزد. هورمزد. هرمز. رجوع به این مدخل ها شود.
-
هورمز
لغتنامه دهخدا
هورمز. [ م ُ ] (اِخ ) نام فرشته ای است . هرمزد. هورمزد. رجوع به هرمز شود. || نام کوکب مشتری . || (اِ) نام روز اول از هر ماه شمسی . (برهان ). رجوع به هرمز شود.
-
اهورامزدا
فرهنگ فارسی معین
(اَ هُ مَ) [ په . ] (اِمر.) = اهورمزدا. هرمزد. اورمزد. هرمز. هورمزد: مرکب از اهورا به معنی سرور بزرگ و مزدا به معنی دانای کل . خدای بزرگ ایرانیان باستان و زردشتیان . خالق زمین و آسمان و آفریدگان .
-
هرمز
لغتنامه دهخدا
هرمز. [ هَُ م ُ ] (اِ) نام روز اول است از هر ماه شمسی و نیک است در این روز سفر کردن و جامه ٔ نو پوشیدن و نشاید وام دادن . (برهان ). از نظر ریشه با اهورامزدا، ارمز، ارمزد، اورمزد، هورمز، هورمزد، و هرمزد یکی است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ) : سر سال نو...
-
هرمز
فرهنگ نامها
(تلفظ: hormoz) (اوستایی) (= ارمز ، ارمزد ، اورمزد ، هورمز و هورمزد) ، (در ادیان) اهورامزدا ( ← اهورا) ؛ (درنجوم) ستارهی مشتری ؛ (در گاه شماری) روز اول از هر ماه شمسی ؛ روز پنج شنبه. [ایرانیان قدیم به روزهای هفته چندان توجهی نداشتهاند ، بعدها به منا...
-
اهورامزدا
لغتنامه دهخدا
اهورامزدا. [ اَ م َ ] (اِخ ) در فارسی به صورتهای اهورامزد، هُرمَزد، هُرمُزد، اورمزد، هورمزد و هرمز به معنی خدا آمده است . در اوستااهورمزده نامیده میشود ودر سنگ نبشته های پادشاهان هخامنشی ائورمزده خوانده شده . این واژه در فرهنگهای فارسی علاوه بر این ک...
-
زئوس
لغتنامه دهخدا
زئوس . [ زِ ] (اِخ ) ستاره ای است سیارة در آسمان ششم که قاضی افلاک است و خانه ببرج حوت و قوس دارد و منجمان سعد اکبرش خوانند و آن را اورمزد و اورمزده و هور و هرمزد نیز گویند. بتازیش برجیس و مشتری نامند و قیل باسین سعفص و این منقول است از زبان گویا. (ش...
-
ا
لغتنامه دهخدا
ا. [ اُ ] (حرف ) همزه ٔمضمومه . در کلمات ذیل گاه همزه ٔ مضمومه حذف شود: ستخوان ، بجای استخوان : آنگه بیکی چرخشت اندر فکندْشان بر پشت لگد بیست هزاران بزندْشان رگها ببردْشان ستخوانها بکندْشان پشت و سر و پهلوی بهم درشکندْشان . منوچهری .پوست هر یک بفکند ...
-
زئوس
لغتنامه دهخدا
زئوس .[ زِ ] (اِخ ) (به یونانی ). به فارسی : زاوش . زاووش . زوش ، بسانسکریت : دیااوه ، بلاتینی : ژوپیتر ، بتوتنی : زیو یا تیو ، در اوستا: اهورمزد ، در سنگ نبشته های هخامنشی : ائور مزده ، در ادبیات فارسی هُرمَزد. هُرمُزد. هورمزد. هرمز. ابن العبری آرد:...