کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هوا دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بی هوا
لغتنامه دهخدا
بی هوا. [ هََ] (ص مرکب ، ق مرکب ) (از: بی + هوا) بدون هوا. || بی توجه . بی اِشعار. بی وقوف . بی آگاهی قبلی . بی احتیاط. بی مواظبت اطراف . بی پروا: بی هوا میرفتم سرم خورد بدیوار، افتادم توی گودال . (یادداشت مؤلف ).- بی هوا رفتن ؛ غیرملتفت رفتن . (یا...
-
خنک هوا
لغتنامه دهخدا
خنک هوا. [ خ ُ ن ُ هََ ] (ص مرکب ) صحت بخش و گوارا. || تر و تازه . (ناظم الاطباء).
-
خنکی هوا
لغتنامه دهخدا
خنکی هوا. [ خ ُ ن ُ ی ِ هََ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) اعتدال هوا. کمی برودت هوا. (ناظم الاطباء).
-
خوش هوا
لغتنامه دهخدا
خوش هوا. [ خوَش ْ / خُش ْ هََ ] (اِ مرکب ) هوای نیک . هوای لطیف . (ناظم الاطباء). || (ص مرکب ) صاحب هوای خوب . مفرح . مسرت انگیز. (یادداشت مؤلف ).
-
سربه هوا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [عامیانه، مجاز] sarbehavā ۱. بازیگوش.۲. آنکه در پی هواوهوس خود باشد.
-
جریان هوا
دیکشنری فارسی به عربی
هواء
-
هوا خواهی
دیکشنری فارسی به عربی
حماسة
-
پادر هوا
دیکشنری فارسی به عربی
غير محدد
-
هوا مانند
دیکشنری فارسی به عربی
متهوي
-
هوا برد
دیکشنری فارسی به عربی
محمول جوا
-
این هوا
لهجه و گویش تهرانی
این اندازه
-
باد هوا
لهجه و گویش تهرانی
هیچ،بی ارزش،بی اثر:حرف ()ست
-
بی هوا
لهجه و گویش تهرانی
ناگهان
-
هوا داشتن
لهجه و گویش تهرانی
مواظب بودن
-
هوا کردن
لهجه و گویش تهرانی
بهم زدن کاری