کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هوا برد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
هوا داشتن
لغتنامه دهخدا
هوا داشتن . [ هََ ت َ ] (مص مرکب ) غرور داشتن . خیال های باطل داشتن : حسین زندیق است و هوا دارد. (تاریخ سیستان ). || هوای کسی را داشتن ؛ مراقب او بودن . او را از خطر حفظ کردن .
-
هوا کردن
لغتنامه دهخدا
هوا کردن . [ هََ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به هوا بالا بردن چیزی را چون بالن و بادبادک .
-
air mass
تودههوا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] تودۀ وسیع و گستردهای از هوا که در سطح افقی، بهویژه ازنظر توزیع دما و رطوبت، تقریباً همگن باشد
-
intake manifold,inlet manifold, inlet pipe,induction manifold,suction manifold
چندراهۀ هوا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] چندراههای که مخلوط سوخت و هوا را به سیلندرها میرساند
-
air parcel
بستههوا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] عنصر یا حجمی فرضی از هوا که همه یا برخی از خواص دینامیکی و ترمودینامیکی هوای جوّ را میتوان به آن نسبت داد
-
air gun
تفنگ هوا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] وسیلهای برای تخلیۀ هوای بسیار فشرده به درون آب
-
air brake 1, compressed air brake
ترمز هوا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] سامانۀ ترمزی که در آن نیروی ترمزگیری ازطریق هوای فشرده در استوانک ترمز تأمین میشود
-
intake port, inlet port
دریچۀ هوا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] دریچهای در سرسیلندر که هوا را از چندراهۀ هوا به ورودی سیلندرها هدایت میکند
-
intake valve, inlet valve, admission valve, induction valve
سوپاپ هوا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] سوپاپی که با باز شدن آن مخلوط سوخت و هوا به داخل سیلندر راه مییابد
-
intake tract
راهک هوا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] هریک از شاخههای چندراهۀ هوا که به دریچۀ هوا ختم میشود
-
هوا گرفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. گِ رِ تَ) (مص ل .) 1 - بالا رفتن ، اوج گرفتن . 2 - پیشرفت کردن ، ترقی کردن .
-
یک هوا
فرهنگ فارسی معین
(یِ یا یَ. هَ) 1 - (ص مر.) جایی که هوای آن تغییر نکند. 2 - (ق مر.) (عا.) مقدار اندک ، اندازة کوچک تر: فلانی یک هوا از شما بلندتر است .
-
رنگ هوا
لغتنامه دهخدا
رنگ هوا. [ رَ گ ِ هََ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از تیرگی هوا. (از آنندراج ) (بهار عجم ).
-
روشن هوا
لغتنامه دهخدا
روشن هوا. [ رَ / رُو ش َ هََ ] (ص مرکب ) که هوای روشن دارد. که دارای هوای صاف و روشن است : که شهری خنک بود و روشن هوااز آنجا گذشتن نبودی روا.فردوسی .
-
اعتدال هوا
لغتنامه دهخدا
اعتدال هوا. [ اِ ت ِ ل ِ هََ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تساوی آن در گرمی و سردی . (ناظم الاطباء).