کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هوانورد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
هوانورد
/havānavard/
معنی
رانندۀ هواپیما؛ خلبان.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
airman
-
جستوجوی دقیق
-
هوانورد
لغتنامه دهخدا
هوانورد. [ هََ ن َ وَ ] (نف مرکب ) طی کننده ٔ هوا. خلبان . راننده ٔ هواپیما. رجوع به فضانورد شود.
-
هوانورد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] havānavard رانندۀ هواپیما؛ خلبان.
-
هوانورد
دیکشنری فارسی به عربی
طيار
-
جستوجو در متن
-
آویاتور
فرهنگ واژههای سره
خلبان، هوانورد
-
آسمان نورد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'ās[e]mānnavard هوانورد؛ هواپیما.
-
aviators
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هواپیما، هوانورد
-
aviator
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هواپیما، هوانورد
-
aeronaut
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ناو هواپیمابر، خلبان، هوانورد
-
خلبان
واژگان مترادف و متضاد
هوانورد، طیارهچی، هدایتکننده (هواپیما، بالگرد)
-
هواپیما
واژگان مترادف و متضاد
بالن، جت، چرخبال، طیاره، هلکوپتر، هوانورد
-
آسمان نورد
لغتنامه دهخدا
آسمان نورد. [ س ْ / س ِ مان ْ، ن َ وَ ] (نف مرکب ) هواپیما. هوانورد.
-
برگه
لغتنامه دهخدا
برگه . [ بِرْ / ب ِ رِگ ِ ] (اِخ ) لوئی . (1880 - 1955 م .) مهندس و هوانورد فرانسوی که یکی از نخستین سازندگان هواپیما بوده است . (فرهنگ فارسی معین ).
-
تیساندیه
لغتنامه دهخدا
تیساندیه . [ دِ ی ِ ] (اِخ ) گاستون . هوانورد و دانشمند فرانسوی (1843-1899 م .) و اولین کسی است که هواپیمای قابل پرواز و هدایت با موتور الکتریک را اختراع کرد. (از لاروس ).
-
طيار
دیکشنری عربی به فارسی
هوانورد , خلبان , جريان , رايج , جاري , رهبر , ليدر , خلبان هواپيما , راننده کشتي , اسباب تنظيم وميزان کردن چيزي , پيلوت , چراغ راهنما , رهبري کردن , خلباني کردن , راندن , ازمايشي