کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هواسیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
هواسیده
/havāside/
معنی
ویژگی لبی که خون در آن کم شده و خشک و بیرنگ شده باشد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
هواسیده
لغتنامه دهخدا
هواسیده . [ هََ دَ / دِ ] (ن مف / نف ) لبی را گویند که خون آن کم شده و خشک گردیده و گندمگون شده باشد. (برهان ).
-
هواسیده
فرهنگ فارسی معین
(هَ د ِ)(ص مف .)لب بی رنگ و خشک شده .
-
هواسیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] havāside ویژگی لبی که خون در آن کم شده و خشک و بیرنگ شده باشد.
-
جستوجو در متن
-
ظامیة
لغتنامه دهخدا
ظامیة. [ ی َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ظمی ٔ. شفة ظامیة؛ لبی هواسیده . (مهذب الاسماء)؛ لبی پژمرده .
-
ذبابة
لغتنامه دهخدا
ذبابة. [ ذَب ْ با ب َ ] (ع ص ) خوشیده . هواسیده . پژمریده . پژمرده . پلاسیده : شفةٌ ذبّابة؛ لبی پژمریده . لبی خوشیده .
-
ذبول
لغتنامه دهخدا
ذبول . [ ذَ ] (ع ص ) پژمریده . پژمرده . هواسیده . خوشیده . کاهیده . لاغر شده . لاغر. نزار. || باد سخت که سبزه را خشک کند.