کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هواداری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
هواداری
مترادف و متضاد
آرزومندی، جانبداری، حمایت، طرفداری، طرفگیری، علاقهمندی، هواخواهی ≠ مخالفت
فعل
بن گذشته: هواداری کرد
بن حال: هواداری کن
دیکشنری
adherence, advocacy, espousal, support
-
جستوجوی دقیق
-
هواداری
واژگان مترادف و متضاد
آرزومندی، جانبداری، حمایت، طرفداری، طرفگیری، علاقهمندی، هواخواهی ≠ مخالفت
-
هواداری
لغتنامه دهخدا
هواداری . [ هََ ] (حامص مرکب ) دوستداری و محبت ورزی . (آنندراج ). پشتی . هواخواهی . مظاهرت . مساعدت . معاضدت . (یادداشت بخطمؤلف ) : امیر یوسف را هواداری امیر محمد از بهر نگاهداشت دل سلطان محمود بر آن جانب کشید. (تاریخ بیهقی ). از روی سلامت نیت و است...
-
هواداری
لهجه و گویش تهرانی
طرفداری
-
جستوجو در متن
-
پامنبری خواندن
لهجه و گویش تهرانی
پیروی و هواداری از کسی
-
داشتن
لهجه و گویش تهرانی
هواداری،مراقبت:منو داشته باش
-
علاقهمندی
واژگان مترادف و متضاد
اشتیاق، تمایل، رغبت، هواداری ≠ بیعلاقگی
-
جانبداری
واژگان مترادف و متضاد
حمایت، طرفداری، هواخواهی، هواداری ≠ مخالفت
-
طرفداری، طرفداری
واژگان مترادف و متضاد
پشتیبانی، جانبداری، حمایت، طرفگیری، هواخواهی، هواداری ≠ مخالفت
-
اروپاگری
واژهنامه آزاد
هواداری و پیروی از فرهنگ و سبک زندگی اروپایی.
-
تعصب ورزیدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. جانبداری کردن، طرفداری کردن، هواداری کردن ۲. عصبیت به خرج دادن، تعصب نشاندادن
-
حمایت
واژگان مترادف و متضاد
پشتیبانی، جانبداری، حفاظت، حفظ، دفاع، طرفداری، مدد، مظاهرت، نگهبانی، هواخواهی، هواداری، یاری
-
حمایت کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. پشتیبانی کردن، مدد کردن، یاری رساندن ۲. جانبداری کردن، طرفداری کردن، هواداری کردن ۳. دفاع کردن، حفاظت کردن
-
مظاهرت
واژگان مترادف و متضاد
۱. امداد، پشتگرمی، پشتیبانی، حمایت، کمک، مدد، مساعدت، معاضدت، هواداری، یارمندی، یاری ۲. یاری کردن، پشتیبانی کردن
-
آرزومندی
واژگان مترادف و متضاد
۱. اشتیاق، رغبت، شوق، میل ۲. تعشق، شیفتگی، عاشقی، هواداری ۳. تحسر، حسرت