کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هوائیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هوائیه
لغتنامه دهخدا
هوائیه . [ هََ ئی ی َ/ ی ِ ] (ص نسبی ) مؤنث هوائی . رجوع به هوایی شود.
-
واژههای مشابه
-
حروف هوائیه
لغتنامه دهخدا
حروف هوائیه . [ ح ُ ف ِ هََ ئی ی َ / ی ِ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به حروف هوائی شود.
-
موجة هوائية
دیکشنری عربی به فارسی
امواج راديو و تلويزيون
-
جستوجو در متن
-
امواج رادیو و تلویزیون
دیکشنری فارسی به عربی
موجة هوائية
-
ضعیفة
لغتنامه دهخدا
ضعیفة. [ ض َ ف َ ] (ع ص ) تأنیث ضعیف . زن سست و ناتوان .(منتهی الارب ). || (اِ) مطلق زن (در اصطلاح فارسی زبانان ). || زن معهود. زن ناشناس .- احرُف ضعیفه ؛ واو، یا، الف و آن سه را احرف جوف و احرف هوائیه و حروف علة و حروف مدّ و لین نیز گویند.
-
حروف هوائی
لغتنامه دهخدا
حروف هوائی . [ ح ُ ف ِ هََ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حروف هوائی مزاج ، در برابر حروف آتشی و خاکی و آبی . رجوع به حروف آتشین شود. || سه حرف و. ا. ی . از 28 حرف را حروف هوائیه نامیده اند. رجوع به حروف حلقی شود.
-
طین اقریطس
لغتنامه دهخدا
طین اقریطس . [ ن ِ اِ طِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گِلی که آن را از خزینه ٔ اقریطس به اطراف برند و آن موضع را بلد مصطکی نیز گویند. شوینده ٔ هر جراحتهاست و گوشت تازه برویاند. (ترجمه ٔ صیدنه ). آن را اقرقرطون و قریطون نیز نامند، خاکیست خاکستری رنگ با ...
-
حروف حلقی
لغتنامه دهخدا
حروف حلقی . [ ح ُ ف ِ ح َ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) پنج حرف از 28 حرف الفباء حلقی است و آنها ع .ح . هَ . خ . غ میباشد. || ترتیب حروف هجاءبیست وهفتگانه را بنظمی مخصوص ، ترتیب حروف حلقی نامند. در چنین دستگاه 28 حرف را به نه دسته بخش کنند:1- حروف حلقیه :...
-
جوف
لغتنامه دهخدا
جوف . [ ج َ ] (ع اِ) زمین پست و هموار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || شکم و درون هر چیزی . (منتهی الارب ). جوف از انسان شکم او و از خانه ، اندرون آن : نه طفل زبان بسته بودی ز لاف همی روزی آمد به جوفت ز ناف . سعدی .ماجعل اﷲ لرجل من قلبین فی جوفه . ...
-
ق
لغتنامه دهخدا
ق . (حرف ) حرف بیست و چهارم است از حروف الفبای فارسی و حرف بیست و یکم از حروف الفبای عربی و حرف نوزدهم از حروف ابجد و در حساب جُمَّل آن را بصد دارند و نام آن قاف است و آن در اصل نونی است که دو نقطه از درون بر سر او زیادکرده اند و گفته اند آن شکلی است...
-
مثلثه
لغتنامه دهخدا
مثلثه . [ م ُ ث َل ْ ل َ ث َ / ث ِ ] (از ع ، ص ، اِ) مأخوذ از تازی ،سه تایی و سه گوشه . (ناظم الاطباء). سه گوشه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). یکی از مثلثات چهارگانه مصطلحه ٔمنجمین است . (آنندراج ). در نزد منجمان هر سه برجی از بروج دوازده گانه را که...
-
ملک
لغتنامه دهخدا
ملک . [ م َ ل َ ] (ع اِ) فرشته . ج ، ملائکة. املاک . (مهذب الاسماء). فرشته . (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ) (آنندراج ). فرشته . ج ، ملائکة. ملائک . (ناظم الاطباء). سروش . فرشته . فریشته . فرسته . روح . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). جسم لطیف نورانی که...
-
و
لغتنامه دهخدا
و. (حرف ) حرف بیست و ششم از حروف هجاء عرب و سی ام از الفبای فارسی و ششم از الفبای ابجدی و نام آن «واو» است و در حساب جُمّل آن را به شش دارند. در تجوید واو از حروف مصمته است . رجوع به مصمته شود. و نیز از حروف یرملون محسوب است . رجوع به یرملون شود. و ن...