کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هنک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هنک
لغتنامه دهخدا
هنک .[ هََ ن َ ] (اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان کرمان . دارای 125 تن سکنه ، آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و حبوب است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
هنک
واژهنامه آزاد
هَنَک(تاتی):شوخی ، مزاح
-
واژههای مشابه
-
هُنُک
لهجه و گویش بختیاری
honok خنک.
-
واژههای همآوا
-
حنک
واژگان مترادف و متضاد
۱. چانه، زنخدان، زیرگلو ۲. کام
-
حنک
فرهنگ فارسی معین
(حَ نَ) [ ع . ] (اِ.) زیر گلو، ج . احناک .
-
حنک
لغتنامه دهخدا
حنک . [ ح َ ] (ع مص ) آزموده و استوار خرد گردانیدن مرد را تجربه ها. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). حَنَک . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || لبیشه کردن اسب را. || استوار کردن . || خرما و غیر آن خائیده به کام کودک مالیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء...
-
حنک
لغتنامه دهخدا
حنک . [ ح َ ن َ ] (ع اِ) کام . (مهذب الاسماء) (نصاب ). سغ. کام . دهان . (غیاث ) (منتهی الارب ). باطن بالای دهان از اندرون . (اقرب الموارد). سقف برین دهان کام . سطح باطن بالای دهان . بالای دهان .- حنک الغراب ؛ منقار کلاغ . (مهذب الاسماء). منقار زاغ و...
-
حنک
لغتنامه دهخدا
حنک . [ ح ُ / ح ِ ] (ع اِ) آزمایش و تجربه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
حنک
لغتنامه دهخدا
حنک . [ ح ُ ن َ ] (ع اِ) ج ِ حنکة،آزمایش . (مهذب الاسماء). رجوع به حنکة شود.
-
حنک
لغتنامه دهخدا
حنک . [ ح ُ ن ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ حنیک . (اقرب الموارد). رجوع به حنیک شود. || مرد دانا و استوار بتجربه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
حنک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] hanak آزمودگی.
-
حنک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] ho(e)nk ۱. آزمایش.۲. تجربه.
-
هُنُک
لهجه و گویش بختیاری
honok خنک.