کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هنر و کاردانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هنر و کاردانی
فرهنگ گنجواژه
هنرمندی
-
واژههای مشابه
-
postmodern art
هنر پسانوگرا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] هنری که ضمن احترام به تمام دستاوردهایی که قدما برای ما به ارمغان آوردهاند، با نگاهی نو هنر جدید را خلق میکند
-
kinetic art
هنر جنبشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] هنری که خود یا آثار خلقشده در آن دارای حرکت یا القاءکنندۀ حرکت است
-
هنر عملیاتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] ← هنر عملیات
-
هنر معاصر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] ← هنرهای معاصر
-
هنر داشتن
لغتنامه دهخدا
هنر داشتن . [ هَُ ن َ ت َ ] (مص مرکب ) دارا بودن توانایی کارهای ابتکاری : عوام عیب کنندم که عاشقی همه عمرکدام عیب که سعدی همین هنر دارد.سعدی .
-
صاحب هنر
لغتنامه دهخدا
صاحب هنر. [ ح ِ هَُ ن َ ] (ص مرکب ) هنرمند. هنرور. دارای هنر : بی هنر را دیدن صاحب هنرنیش بر دل میزند چون کژدمی . سعدی .اگر هست مرد از هنر بهره ورهنر خود بگوید نه صاحب هنر. سعدی .زبان در دهان ای خردمند چیست کلید در گنج صاحب هنر. سعدی .ورجوع به هنر شو...
-
فراوان هنر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] farāvānhonar دارای هنر بسیار.
-
صاحب هنر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] sāhebhonar هنرمند؛ هنرور: ◻︎ اگر هست مرد از هنر بهرهور / هنر خود بگوید نه صاحبهنر (سعدی۱: ۱۵۶).
-
دوستدار هنر
دیکشنری فارسی به عربی
هاوي
-
هنر کردن
لهجه و گویش تهرانی
شاهکار کردن
-
هنر اختلا ط رنگها
دیکشنری فارسی به عربی
فن تصويري
-
قسمت مادی یا مکانیکی هنر
دیکشنری فارسی به عربی
معدات والتجهيزات العسکرية