کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هنرپرور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
هنرپرور
/honarparvar/
معنی
۱. صاحبهنر؛ هنرمند.
۲. کسی که در پیشرفت هنر و پرورش هنرمندان کوشش کند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
هنرپرور
لغتنامه دهخدا
هنرپرور. [ هَُ ن َ پ َرْ وَ ](نف مرکب ) آنکه برای پیشرفت هنر بکوشد : هنرپرور و رادو بخشنده گنج از این تخمه هرگز نبد کس به رنج . فردوسی .وزیر جهاندار گیتی فروزوزیر هنرپرور رایزن . فرخی .خسرو غازی محمود محمدسیرت شاه دین ورز هنرپرور کامل فرهنگ . فرخی .ح...
-
هنرپرور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) honarparvar ۱. صاحبهنر؛ هنرمند.۲. کسی که در پیشرفت هنر و پرورش هنرمندان کوشش کند.
-
جستوجو در متن
-
دین ورز
لغتنامه دهخدا
دین ورز. [ وَ ] (نف مرکب ) دین طلب . کسی که به کسب حقایق دین همت گمارد : خسروغازی محمود محمد سیرت شاه دین ورز هنرپرور کامل فرهنگ .فرخی .
-
امیر ادهم
لغتنامه دهخدا
امیر ادهم . [ اَ اَ هََ ] (اِخ ) ابن منصوربن زید بلخی . پدر ابراهیم ادهم بود : حسن کجا شد و کو بایزید بسطامی امیر ادهم و فرزند آن هنرپرور؟ ناصرخسرو.رجوع به ادهم و ابراهیم ادهم شود.
-
فراخنا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹فراخا، فراخی› farāxnā ۱. محل فراخ و گشاده؛ محل وسیع.۲. (اسم مصدر) گشادگی؛ فراخی؛ وسعت: ◻︎ سودی نکند فراخنای بر و دوش / گر آدمی ای عقل و هنرپرور و هوش (سعدی۲: ۷۲۷).
-
دیگری
لغتنامه دهخدا
دیگری . [ گ َ ] (ص نسبی ) غیر. مقابل خود. آنکه جز تو یا او و یا من است . کسی یا چیزی جزاین . جز ما. جز او. جز شما. جز ایشان . غیر ایشان . (یادداشت مرحوم دهخدا). کس دیگر. (ناظم الاطباء). شخص دیگر یا چیزی جز آنچه من و شما میدانیم : بتو بیش از تو گر زری...
-
سعدالدین آوجی
لغتنامه دهخدا
سعدالدین آوجی . [ س َ دُدْ دی ن ِ وَ ] (اِخ ) وزیری هنرپرور بوده بعد از قتل صدرالدین احمد زنجانی منصب صاحب دیوانی بشرکت خواجه رشیدالدین طبیب بدو قرار گرفت . و به وزارت سلطان الجایتو نیز رسید. و در دهم شوال سنه 711 هَ .ق . در بغداد در موضعدیوان او را ...
-
مأمون
لغتنامه دهخدا
مأمون . [ م َءْ ] (اِخ ) ابن مأمون بن محمد خوارزمشاه مکنی به ابوالعباس بعد از وفات برادر خود علی بن مأمون بن محمد به حکمرانی خوارزم رسید اما تاریخ دقیق جلوس او معلوم نیست . وی یکی از ملوک هنرپرور وفضیلت دوست بود و چون بنا به درخواست سلطان محمود غز...
-
مقبولی
لغتنامه دهخدا
مقبولی . [ م َ ] (حامص ) پسندیدگی و شایستگی . مطبوعی و محبوبی . (از ناظم الاطباء) : به سرسبزی صبح آراسته به مقبولی نزل ناخواسته . نظامی .رای هندی را ندیمی بود هنرپرور... که از مقبولی و به نشینی چون انسان العین در همه ٔ دیده هاش جای کردند. (مرزبان نام...
-
طغرل
لغتنامه دهخدا
طغرل . [ طُ رِ / رُ ] (اِخ ) ابن سنقربن مودود. چهارمین تن از اتابکان سلغری (591 تا 599 هَ . ق .). لقب وی قطب الدین است . پادشاهی هنرپرور و معدلت گستر بود و در بعضی از حدود عراق حکومت میکرد اما تأییدی نداشت زیرا که چند نوبت به جنگ تکله مبادرت نموده ه...
-
جهانشاه
لغتنامه دهخدا
جهانشاه . [ ج َ ] (اِخ ) مظفرالدین (839-872 هَ . ق .). سومین پادشاه قره قویونلو است و پس از شاهرخ (850 هَ . ق .)از اطاعت تیموریان سرپیچی کرد و بعراق عجم حمله بردو مردم اصفهان را قتل عام کرد و فارس و کرمان را متصرف شد و بسال 862 علاءالدوله ٔ تیموری را...
-
بداندیشه
لغتنامه دهخدا
بداندیشه . [ ب َ اَ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) بداندیش . بدفکر. بدخیال . بدگمان . بدسگال . که اندیشه ٔ بد در سر پرورد. ج ، بداندیشگان : هنرپرور و راد وبخشنده گنج از این تخمه هرگز نبد کس به رنج نهادند بر دشمنان باژ و ساوبداندیشگان بارکش همچو گاو. فردوسی .چ...
-
پرور
لغتنامه دهخدا
پرور. [ پ َرْ وَ ] (اِ) پروار. || (نف ) مزید مؤخری بمعنی پرورنده و پروراننده در آخر بسیاری از کلمات فارسی و هم عربی : آزپرور. ادب پرور. بنده پرور. تن پرور. پیرپرور. جان پرور. جهان پرور. خودپرور. خیال پرور. دام پرور. دانش پرور. دماغ پرور. دوست پرور. ...
-
گیتی فروز
لغتنامه دهخدا
گیتی فروز. [ ف ُ ] (نف مرکب ) آنچه جهان را روشن و فروزنده کند. عالمتاب و روشن کننده ٔ عالم . (ناظم الاطباء) : چو برگشت خورشید گیتی فروزبیامد دمان تا به کوه اسپروز. فردوسی .چو روز دگر صبح گیتی فروزبه پیروزی آورد شب را به روز. نظامی .نور گیتی فروز چشمه...