کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هنرور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
هنرور
/honarvar/
معنی
باهنر؛ هنرمند؛ دارای هنر.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
هنرپرداز، هنرمند، هنرورز ≠ بیهنر
دیکشنری
artificer, artist
-
جستوجوی دقیق
-
هنرور
واژگان مترادف و متضاد
هنرپرداز، هنرمند، هنرورز ≠ بیهنر
-
هنرور
لغتنامه دهخدا
هنرور. [هَُ ن َرْ وَ ] (ص مرکب ) (از: هنر + ور، پساوند اتصاف و دارندگی ) دارای هنر. هنرمند. باهنر : غماز را به حضرت سلطان که راه دادهم صحبت تو همچو تو باید هنروری . سعدی .هنرور چنین زندگانی کندجفا بیند و مهربانی کند. سعدی .هنرور که بختش نباشد بکام به...
-
هنرور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) honarvar باهنر؛ هنرمند؛ دارای هنر.
-
هنرور
دیکشنری فارسی به عربی
فنان , ميکانيکي
-
جستوجو در متن
-
هنرپرداز
واژگان مترادف و متضاد
باهنر، هنرمند، هنرور
-
آرتیست
فرهنگ واژههای سره
بازیگر، هنرپیشه، هنرمند، هنرور
-
mechanical
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مکانیکی، ماشینی، هنرور، غیر فکری
-
هنرمند
واژگان مترادف و متضاد
آرتیست، بازیگر، ستاره، هنرپیشه، هنرور
-
بیهنر
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیمایه، بیمعرفت، هیچکاره ۲. بیعرضه ≠ هنرور
-
باهنر
واژگان مترادف و متضاد
۱. هنرمند، هنرور ≠ بیهنر ۲. هنردار
-
فنان
دیکشنری عربی به فارسی
هنرور , هنرمند , هنرپيشه , صنعتگر , نقاش و هنرمند , موسيقيدان
-
هنری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص نسب .) منسوب به هنر. 1 - آن چه که در آن هنر به کار رفته . 2 - هنرور، هنرمند.
-
ميکانيکي
دیکشنری عربی به فارسی
مکانيک , مکانيک ماشين الا ت , هنرور , مکانيکي , ماشيني
-
mechanic
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مکانیک، مکانیک ماشین الات، مکانیکی، هنرور، ماشینی، غیر فکری