کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هنرآموز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
هنرآموز
/honar[']āmuz/
معنی
شاگرد هنرستان؛ کسی که هنری را فرامیگیرد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
هنرآموز
لغتنامه دهخدا
هنرآموز. [ هَُ ن َ ] (نف مرکب ) کسی که هنری چون نقاشی ، مجسمه سازی ، و دیگر کارهای ظریف را به دیگران یاد می دهد یا آنکه خود هنر آموزد.
-
هنرآموز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) honar[']āmuz شاگرد هنرستان؛ کسی که هنری را فرامیگیرد.
-
جستوجو در متن
-
هنرجوی
لغتنامه دهخدا
هنرجوی . [ هَُ ن َ ] (نف مرکب ) هنرآموز. هنردوست . جوینده ٔ هنر. || دلیر. مبارز : ز دشمن کی حذر جوید هنرجوی ز دریا کی بپرهیزد گهرجوی ؟فخرالدین اسعد.
-
درگشائی
لغتنامه دهخدا
درگشائی . [ دَ گ ُ ] (حامص مرکب ) درگشودن . افتتاح در. باز و گشاده داشتن در. مفتوح داشتن باب . بازداشتن در خانه ، حفظ اعتبار و حیثیت وشخصیت و سابقه ٔ خانوادگی یا دیوانی را : هنرآموز کز هنرمندی درگشائی کنی نه دربندی .نظامی .
-
آموز
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ آموختن و آموزیدن) 'āmuz ۱. = آموختن۲. آموزنده؛ یادگیرنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بدآموز، خودآموز، دانشآموز، کارآموز، هنرآموز.۳. آموخته (در ترکیب با کلمۀ دیگر): دستآموز.۴. یاددهنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): ادبآموز.۵. (اسم مصدر) [قدی...
-
هنر
لغتنامه دهخدا
هنر. [ هَُ ن َ ] (اِ) علم و معرفت و دانش و فضل و فضیلت و کمال . (از ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). کیاست . فراست . زیرکی . (یادداشت مؤلف ).این کلمه در واقع به معنی آن درجه از کمال آدمی است که هشیاری و فراست و فضل و دانش را دربردارد و نمود آن صاحب ه...