کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هنر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
هنر
/honar/
معنی
۱. فعالیتی که به منظور خلق آثار مبتنی بر برداشتهای شخصی و عدم دریافت سود مادی صورت میگیرد.
۲. اثری که بهوسیلۀ این فعالیت بهوجود میآید.
۳. کار نمایان و برجسته.
۴. [قدیمی] پیشه؛ صنعت؛ فن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
صناعت، صنعت، فن
دیکشنری
attainment, forte, knack, skill, trick
-
جستوجوی دقیق
-
هنر
واژگان مترادف و متضاد
صناعت، صنعت، فن
-
هنر
لغتنامه دهخدا
هنر. [ هَُ ن َ ] (اِ) علم و معرفت و دانش و فضل و فضیلت و کمال . (از ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). کیاست . فراست . زیرکی . (یادداشت مؤلف ).این کلمه در واقع به معنی آن درجه از کمال آدمی است که هشیاری و فراست و فضل و دانش را دربردارد و نمود آن صاحب ه...
-
هنر
فرهنگ فارسی معین
(هُ نَ) [ په . ] (اِ.) 1 - فضل ، کار برجسته و نمایان . 2 - زیرکی . 3 - پیشه و صنعت . 4 - تقوی ، پرهیزگاری . 5 - هر یک از هنرهای زیبا.
-
هنر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: hunar] honar ۱. فعالیتی که به منظور خلق آثار مبتنی بر برداشتهای شخصی و عدم دریافت سود مادی صورت میگیرد.۲. اثری که بهوسیلۀ این فعالیت بهوجود میآید.۳. کار نمایان و برجسته.۴. [قدیمی] پیشه؛ صنعت؛ فن.
-
هنر
دیکشنری فارسی به عربی
انجاز , حرفة , حيلة , فن , لغز ، اِحْتِرافٌ
-
واژههای مشابه
-
عیسی هنر
لغتنامه دهخدا
عیسی هنر. [ سا هَُ ن َ] (ص مرکب ) دارنده ٔ هنری چون هنر عیسی : اشک و رخ من هر دو سرخ است و کبود از توخوش رنگرزی زین پس عیسی هنرت خوانم .خاقانی .
-
abstract art
هنر انتزاعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] شیوهای از بیان تجسمی که در آن هنرمند با بهرهگیری از ذهنیت فردی و اجتناب از بازنمایی پدیدهها و اشکال طبیعی و مصنوع آثار خود را بیافریند
-
postmodern art
هنر پسانوگرا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] هنری که ضمن احترام به تمام دستاوردهایی که قدما برای ما به ارمغان آوردهاند، با نگاهی نو هنر جدید را خلق میکند
-
figurative art, representational art
هنر تصویری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] هنری که تجسم شکل ظاهری و حرکت اجسام و اندامها را بازنمایی میکند
-
kinetic art
هنر جنبشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] هنری که خود یا آثار خلقشده در آن دارای حرکت یا القاءکنندۀ حرکت است
-
art brut, raw art
هنر خام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] هنر افراد آموزشندیده، مانند کودکان و افراد روانپریش و غیرحرفهایها
-
megalithic art
هنر خرسنگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] آثار حجاری دورۀ نوسنگی که در بقایای گورهای خرسنگی و میلسنگها دیده میشود
-
operational art
هنر عملیات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] خلاقیت و مهارت و دانش و تجربۀ فرماندهان و افسران ستاد در طراحی راهبردها و لشکرکشیها و هدایت نبردها و عملیاتهای عمده و سازماندهی و بهکارگیری نیروهای نظامی متـ . هنر عملیاتی
-
هنر عملیاتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] ← هنر عملیات