کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هندب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هندب
لغتنامه دهخدا
هندب . [ هَِ دَ ] (ع اِ) کاسنی . (منتهی الارب ). دانه ٔ معروفی است که خورده میشود. هندبا. هندباء. (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
هندباء
لغتنامه دهخدا
هندباء. [ هَِ دَ ] (ع اِ) کاسنی . (منتهی الارب ). هندب . (اقرب الموارد). رجوع به هندب شود.
-
هندبا
لغتنامه دهخدا
هندبا. [ هَِ دَ / دِ ] (ع اِ) هندب . کاسنی . هندباة. بَرّی بود و بستانی . و آن دو نوع بود:یکی ورق آن پهن بود نزدیک به کاهو و نوعی دیگر ورق آن باریک بود. طعم برّی آن تلخ و نوع نیکوی آن بستانی ، تر شیرین بود. بهترین نوع آن شامی است که به یونانی انطوبیا...
-
کاسنی
لغتنامه دهخدا
کاسنی . (اِ) کسنه . کسنی . (برهان ). کاشنی . (هرمزدنامه ص 90). گیاهی که به تازی هندبا گویند و قسمی از آن دوائی و قسمی مزروع و برگهای آن مأکول . (ناظم الاطباء). از انواع زبانه گلی ها و دارای گلهای آبی رنگ و برگهای بریده که بسیار تلخ است و بعضی جنسهای...