کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هم نهشت 2 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
isostatic
همایستا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] ویژگی شرایط توازن تقریبی میان بخشهای مختلف پوستۀ زمین
-
isostasy
همایستایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] شرایط توازن تقریبی میان سنگکُره و سستکُره برای جبران اثر گرانشی جِرمهای بالای زمینوار و کمبود چگالی در آبهای اقیانوس
-
codominance
همبارزیت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] وضعیتی که در آن هریک از دو دگره در حالت ناجورتخمی آثار متمایز خود را بروز میدهد و درنتیجه هر دو رُخنمود با هم ظاهر میشوند
-
concubine
همبالین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مطالعات زنان] مرد یا زنی که بدون ازدواج با مرد یا زنی دیگر زندگی میکند
-
concubinage
همبالینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مطالعات زنان] وضعیت زندگی فردی که بدون ازدواج با فرد دیگری زندگی میکند
-
coadsorption
همبرجذبش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] برجذبش بیش از یک ماده بهصورت همزمان بر روی یک سطح
-
همبس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ← همنشری بیشساده
-
copolymer, bipolymer
همبَسپار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] بسپار ساختهشده از دو یا چند تکپار گوناگون
-
copolymerization
همبَسپارش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] به هم پیوستن دو یا چند تکپار گوناگون برای تولید همبَسپار
-
system 6
هَمبست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] دو یا چند حامل که با ابرو یا قلاب از سمت چپ به هم وصل و نُتهای نوشتهشده بر آنها بهطور همزمان اجرا شود
-
co-curing
همپخت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار- تایر] ← همولکانش
-
coprocessor
همپرداز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ریزپردازندهای که برای کمک به ریزپردازندۀ اصلی، بهمنظور افزایش توان پردازشی آن، به کار رود
-
imbricate
همپوش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی برگها یا ساختارهای دیگری که با یکدیگر همپوشانی دارند
-
همپوشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] ← همپوشانی
-
car-pooler
همپیما
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] افراد شرکتکننده در برنامۀ همپیمایی