کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هم مالیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
co-curing
همپخت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار- تایر] ← همولکانش
-
coprocessor
همپرداز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ریزپردازندهای که برای کمک به ریزپردازندۀ اصلی، بهمنظور افزایش توان پردازشی آن، به کار رود
-
imbricate
همپوش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی برگها یا ساختارهای دیگری که با یکدیگر همپوشانی دارند
-
همپوشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] ← همپوشانی
-
car-pooler
همپیما
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] افراد شرکتکننده در برنامۀ همپیمایی
-
allogeneic transplantation, allotransplantation
همپیوندزنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پیوند، علوم پایۀ پزشکی] پیوند زدن یک همپیوندینه
-
allograft, homologous graft, homograft, homoplastic graft, allogeneic graft
همپیوندینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پیوند، علوم پایۀ پزشکی] پیوندینهای که خاستگاهش جانداری همگونۀ فرد گیرندۀ پیوند است
-
swarming
همتازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] روشی که براساس آن یگانهای عملیاتی خوداتکا (autonomous) یا نیمهخوداتکا (semi-autonomous) از چند سو به دشمن هجوم میبرند و سپس دوباره گرد هم میآیند
-
Symphyla
همتبارویسان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جانورشناسی] ردهای از بیوَرپاوندان که در خاک زندگی میکنند و شبیه به صدپاویسان هستند، اما بدنی کوچکتر و شفاف دارند؛ این جانوران میتوانند بهسرعت جابهجا شوند و از سوراخهای درون خاک عبور کنند؛ نوزاد آنها شش جفت پا دارد، ولی در هر مرحلۀ پوستانداز...
-
cofermentation
همتخمیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] تخمیر دو یا چند رشدمایه با یک ریزاندامگان یا تخمیر یک رشدمایه با دو یا چند ریزاندامگان
-
cotransporter
همترابَر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] نوعی پروتئین ناقل غشایی که همزمان یک یون را در جهت شیب غلظت و مادۀ دیگری را در خلاف جهت شیب غلظت وارد یاخته میکند
-
cotransport
همترابُردی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] جابهجایی همزمان دو ماده از خلال غشا در یک جهت یا در دو جهت مخالف
-
coevolution
همتکاملی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آیندهپژوهی و آیندهنگری] تکامل گونهها نه فقط براساس تحولات محیطی، بلکه بر پایۀ برهمکنش آنها با محیط و گونههای دیگر
-
comonomer
همتکپار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] هریک از تکپارهای تشکیلدهندۀ همبَسپار
-
همتندر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← خط همتندر